از مذاکرات مبهم اوکراین تا تنش بر سر رفح و رکورد تاریخی مس، جهان در چند محور اصلی همزمان شاهد تحولات تعیینکننده بوده است.
طی ۴۸ ساعت گذشته مجموعهای از تحولات در سیاست، امنیت و اقتصاد جهانی رخ داده که هرکدام بهتنهایی اهمیت دارند، اما کنار هم تصویری گستردهتر میسازند: نشانههایی از جابهجایی قدرت و تغییر مسیر تصمیمگیری در چند نقطه کلیدی جهان. آمریکا بار دیگر در تلاش برای تعریف چارچوب صلح در جنگ اوکراین است، اروپا بهدنبال مکانیزم مالی تازه برای حمایت از کییف، خاورمیانه با تنشی جدید بر سر گذرگاه رفح روبهرو شده، و در واشنگتن یک خطای امنیتی جدی زیر ذرهبین قرار گرفته است.
همزمان بازار جهانی مس رکورد تازهای ثبت کرده، رقابت فضایی با حادثهای در چین دوباره خبرساز شده و اختلاف میان کشورهای اروپای مرکزی آشکارتر از قبل شده است. در آفریقا نیز واشنگتن میزبان امضای توافقی است که پیامدهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی خواهد داشت.
در ادامه، این تحولات را در چند بخش بررسی میکنیم؛ بخشهایی که نشان میدهند چگونه تصمیمات سیاسی، فشارهای اقتصادی و تنشهای امنیتی در نقاط مختلف جهان بهطور همزمان در حال شکلدهی به روندهای جدید قدرت هستند.
صلحی که در فلوریدا شکل نگرفت
به گزارش منابع آمریکایی، قرار است مقامات ایالات متحده و اوکراین پنجشنبه در فلوریدا دیدار کنند تا درباره «طرح پایان جنگ» آمریکا گفتوگو کنند؛ دیداری که از بیرون مثل یک گام مهم در مسیر دیپلماسی دیده میشود، اما در واقعیت، بیش از آنکه نشانه پیشرفت باشد، سندی است بر بنبست سیاسی. دونالد ترامپ، پس از جلسهای که آن را «نسبتاً خوب» با پوتین توصیف کرد، گفت مسیر صلح همچنان «نامشخص» است. همین جمله کافی است تا تصور کنیم حتی در بالاترین سطوح مذاکره هم کسی دقیق نمیداند گام بعدی چیست.
در حالیکه واشنگتن و کییف در حال چانهزنیاند، بروکسل با طرحی بحثبرانگیز وارد میدان شده: استفاده از داراییهای مسدودشده روسیه برای تأمین ۹۰ میلیارد یورو کمک به اوکراین. اما این ابتکار، بهجای هموار کردن مسیر صلح، تنش میان غرب و مسکو را شدیدتر کرده و پیام روشنی دارد: اگر گفتوگوهای واشنگتن «نامشخص» است، راهحل اروپا هم «پرهزینه» است. حالا سؤال کلیدی برای ادامه گزارش همینجاست:
وقتی دو ستون اصلی غرب هنوز بر سر چارچوب صلح توافق ندارند، آینده جنگ قرار است بر اساس چه الگویی شکل بگیرد؟
تغییر استانداردهای سوخت؛ تصمیمی داخلی با پیامدهای خارجی
در حالیکه دولت آمریکا در فلوریدا مشغول تعیین چارچوب سیاسی جنگ اوکراین است، کاخ سفید همزمان در جبههای دیگر قواعد صنعت خودروسازی را بازنویسی میکند. دونالد ترامپ با اعلام طرح جدید کاهش استانداردهای بهرهوری سوخت، مسیری متفاوت از سیاستهای محیطزیستی سالهای اخیر انتخاب کرده؛ تصمیمی که نه فقط برای تولیدکنندگان آمریکایی، بلکه برای شرکای تجاری این کشور هم پیامد مستقیم خواهد داشت.
طبق سیاست تازه، خودروسازان تا سال ۲۰۳۱ به میانگین ۳۴.۵ مایل بر گالن نیاز خواهند داشت؛ رقمی بسیار پایینتر از هدف قبلی ۵۰.۴ مایل. ترامپ این استاندارد را «بار غیرضروری» توصیف کرد و در کنار مدیران شرکتهایی مثل فورد نشان داد اولویت فعلی واشنگتن، کاهش هزینههای تولید و حمایت از صنایع داخلی است.
این تغییر در ظاهر یک تصمیم فنی است، اما عملاً بخشی از بازآرایی اقتصادی آمریکاست؛ بازآراییای که در کنار سیاستهای تعرفهای، بر رقابت جهانی خودروهای برقی، زنجیره تأمین قطعات و حتی سیاستهای اقلیمی اروپا اثر خواهد گذاشت.
اختلاف بر سر رفح؛ دو روایت از یک گذرگاه حیاتی
در خاورمیانه بار دیگر مسئلهای که ظاهراً «توافقشده» به نظر میرسید، به نقطه اختلاف جدید تبدیل شده است. اسرائیل اعلام کرد گذرگاه رفح طی روزهای آینده باز خواهد شد؛ مسیری که برای خروج بیماران و انتقال مصدومان از غزه اهمیت حیاتی دارد. اما چند ساعت بعد، مصر این ادعا را رد کرد. قاهره تأکید کرد که بازگشایی رفح تنها زمانی ممکن است که عبور در هر دو جهت انجام شود؛ همان شرطی که پیشتر در توافق آتشبس اکتبر ثبت شده بود.
این دوگانگی، بار دیگر نشان میدهد که حتی در نقاطی که توافق روی کاغذ وجود دارد، اجرای آن در عمل پیچیده و وابسته به محاسبات سیاسی طرفین است. همزمان، مقامات غزه از کشتهشدن پنج نفر در حمله اخیر خبر دادند؛ حملهای که اسرائیل آن را هدف قرار دادن «یک عضو حماس» توصیف کرده است.
این تحولات، جایگاه خاورمیانه را در گزارش امروز روشن میکند: منطقهای که هر تصمیم در آن، حتی درباره یک گذرگاه مرزی، بهسرعت تحت تأثیر اختلاف سیاسی، فشار امنیتی و رقابت منطقهای قرار میگیرد. همین بیثباتی است که آن را در کنار جنگ اوکراین و تنشهای اروپا، یکی از محورهای اصلی تغییرات ژئوپلیتیکی میکند.
خطای امنیتی در پنتاگون؛ آسیبی که از داخل ایجاد شد
در حالیکه آمریکا در چند جبهه درگیر مدیریت بحرانهای جهانی است، یک گزارش داخلی نشان میدهد که ساختار امنیتی این کشور خود با چالشهای جدی مواجه است. طبق ارزیابی یک نهاد نظارتی پنتاگون، پیت هگست، وزیر جنگ آمریکا، با استفاده از یک پیامرسان عمومی برای هماهنگی حمله هوایی به یمن، عملاً امنیت عملیات را به خطر انداخته است.
این پرونده زمانی علنی شد که جفری گلدبرگ، سردبیر آتلانتیک، بهطور تصادفی به یک گروه سیگنال اضافه شد؛ همان گروهی که در آن درباره حمله ماه مارس بحث میشد. انتشار این گزارش که قرار است بهطور کامل روز پنجشنبه منتشر شود، پرسشهای جدی درباره شیوه مدیریت اطلاعات حساس در وزارت دفاع آمریکا ایجاد کرده است.
اهمیت این خبر در دو سطح قابل مشاهده است:
نخست، اینکه این خطای ارتباطی در یکی از حساسترین نهادهای امنیتی آمریکا رخ داده؛ نهادی که نقش محوری در جنگ یمن، حضور نظامی در خاورمیانه و مدیریت عملیات جهانی دارد. دوم، این رویداد همزمان شده با تلاش واشنگتن برای رهبری مذاکرات صلح اوکراین و تقویت موضع خود در برابر روسیه و چین.
ترکیب این دو سطح، تصویری از واشنگتن نشان میدهد که در آن تصمیمات راهبردی بزرگ در کنار خطاهای ساختاری کوچک قرار گرفتهاند؛ و این تناقض، یکی از واقعیتهای امروز سیاست امنیتی آمریکا است.
رکورد تاریخی مس؛ فشاری که از اقتصاد تا فناوری امتداد دارد
قیمت مس در بازار لندن با رسیدن به ۱۱٬۴۱۲ دلار در هر تن، رکورد تازهای ثبت کرد؛ سطحی که نشان میدهد فشار بر زنجیره تأمین این فلز کلیدی به نقطه حساسی رسیده است. افزایش اخیر تنها نتیجه خریدهای شتابزده پیش از اعمال تعرفههای جدید آمریکا نیست، بلکه حاصل همزمانی چند عامل ساختاری است: اختلال در معادن بزرگ اندونزی، شیلی و کنگو، رشد تقاضای صنایع مرتبط با خودروهای برقی، و جهش مصرف در پروژههای مرتبط با هوش مصنوعی و مراکز داده.
اهمیت این جهش فقط در رقم آن نیست، بلکه در پیام اقتصادیاش است. مس یکی از فلزات پایه برای انتقال انرژی، ساخت خودروهای پاک و توسعه زیرساختهای فناوری است. هر نوسان در قیمت آن، مستقیماً بر هزینه تولید و برنامهریزی صنعتی اثر میگذارد. از سوی دیگر، تعرفههای جدید واشنگتن بر فلزات وارداتی، معاملهگران را وادار کرده موجودی بیشتری خریداری کنند تا خود را برای دورهای از افزایش هزینهها آماده کنند.
این رویداد نشان میدهد که تنش ژئوپلیتیکی و رقابت صنعتی دیگر فقط در سطح سیاستگذاری دیده نمیشود، بلکه بهطور مستقیم در بازارهای مواد خام بازتاب پیدا میکند. رکورد مس در واقع بخشی از همان روندی است که از جنگ تجاری آمریکا تا رقابت تکنولوژیک چین ادامه دارد؛ روندی که میتواند مسیر سرمایهگذاری جهانی را در ماههای آینده تغییر دهد.
شکست پرتاب «ژوچو-۳»؛ رقابت فضایی چین وارد مرحله حساستری میشود
شرکت خصوصی چینی لنداسپیس با پرتاب راکت «ژوچو-۳» قصد داشت نام خود را در کنار اسپیسایکس و بلو اوریجین قرار دهد؛ دو شرکتی که توانستهاند فناوری فرود کنترلشده بوسترهای قابل بازیابی را به سطح عملیاتی برسانند. اما برنامهای که قرار بود نقطه عطفی برای صنعت فضایی چین باشد، با یک خطای جدی خاتمه یافت: بوستر پس از بازگشت به جو، روی سکوی فرود فرود نیامد و در لحظه احتراق ثانویه دچار انفجار شد.
این حادثه از نظر فنی یک «اختلال معمول در مراحل توسعه» توصیف میشود، اما از منظر رقابت جهانی معنای گستردهتری دارد. چین طی سالهای اخیر میلیاردها دلار در بخش پرتابهای تجاری و فناوری فضایی سرمایهگذاری کرده و برنامه دارد سهم بیشتری از بازار جهانی را به دست آورد. شکست ژوچو-۳ نه به معنای توقف این مسیر، بلکه نشانه فشاری است که پکن برای رسیدن به استانداردهای فنی دو رقیب آمریکایی تحمل میکند.
در عین حال، توجه دولتهای غربی به افزایش ظرفیت فضایی چین بیشتر شده است. توسعه راکتهای قابلبازیابی نهتنها هزینه دسترسی به مدار را کاهش میدهد، بلکه از نظر نظامی نیز اهمیت دارد؛ زیرا قابلیتهای پرتاب سریع را برای کشوری فراهم میکند که در تقابل ژئوپلیتیک با آمریکا قرار دارد.
این رویداد، در کنار سایر تحولات گزارش، نشان میدهد که رقابت قدرتها دیگر فقط در زمین سیاست و اقتصاد نیست، بلکه در مدار نزدیک زمین نیز ادامه دارد.
شکاف در اروپای مرکزی؛ اختلافی که دیگر پنهان نمیماند
اجلاس ویشِگراد در بوداپست قرار بود نمادی از همکاری چهار کشور اروپای مرکزی باشد، اما امسال بیش از هر زمان دیگری اختلافات داخلی این بلوک را آشکار کرد. در مرکز این شکاف، دو رهبر قرار دارند: کارول ناوروکی، رئیسجمهور لهستان که موضعی صریحاً ضد روسی دارد و ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان که طی سالهای اخیر نزدیکترین رابطه را با کرملین در میان کشورهای اتحادیه اروپا حفظ کرده است.
لهستان یکی از اصلیترین حامیان سیاسی و نظامی اوکراین است و از ادامه فشار بر روسیه حمایت میکند؛ در مقابل، مجارستان بارها تلاش کرده تحریمهای اروپایی را تضعیف یا به تأخیر بیندازد و همچنان به واردات انرژی از روسیه متکی است. همین اختلاف، باعث شد ناوروکی دیدار دوجانبهاش با اوربان را لغو کند؛ اقدامی که بهطور مستقیم نشان میدهد شکاف سیاسی به سطح روابط شخصی رهبران رسیده است.
این رویداد برای اتحادیه اروپا فراتر از یک تنش معمول میان دو کشور عضو است. اروپا در شرایطی قرار دارد که نیازمند انسجام بیشتر برای مدیریت جنگ اوکراین، امنیت انرژی و سیاستهای دفاعی است؛ اما اختلاف میان ورشو و بوداپست دقیقاً در همان حوزههایی بروز کرده که برای اتحادیه حیاتی هستند.
نکته کلیدی این بخش این است که شکاف ویشِگراد، بازتابی از یک چالش بزرگتر در داخل اتحادیه اروپاست: اینکه در برابر بحرانهای راهبردی، اروپا همچنان قادر نیست موضع واحدی اتخاذ کند.
توافق رواندا–کنگو در کاخ سفید؛ صلحی که پشت آن منافع معدنی قرار دارد
کاخ سفید این هفته میزبان دو رئیسجمهور آفریقایی بود؛ پل کاگامه از رواندا و فلیکس تشیسکدی از جمهوری دموکراتیک کنگو. قرار است دو طرف توافقی را امضا کنند که واشنگتن آن را «تاریخی» توصیف کرده؛ توافقی که هدف رسمی آن پایاندادن به تنشهای طولانیمدت در شرق کنگو است، منطقهای که سالهاست تحت کنترل گروه مسلح M23 باقی مانده و یکی از پیچیدهترین بحرانهای امنیتی آفریقا را رقم زده است.
هرچند امضای این تفاهمنامه نماد پیشرفتی در گفتوگوهای منطقهای است، اما ماهیت واقعی پرونده در لایههای اقتصادی آن دیده میشود. آمریکا تلاش میکند دسترسی گستردهتری به مواد معدنی حیاتی کنگو به ویژه کبالت و مس به دست آورد؛ منابعی که برای صنعت باتری، خودروهای برقی و زیرساختهای فناوری اهمیت راهبردی دارند. رواندا نیز با تثبیت «منطقه حائل» در مرز غربی خود، امتیاز امنیتی مهمی به دست میآورد. برای کنگو نیز تضمین سرمایهگذاری و حمایت اقتصادی آمریکا جذاب است.
اما در این میان، وضعیت گروه M23 همچنان نامشخص است؛ گروهی که با حمایت رواندا بخشهایی از شرق کنگو را در اختیار دارد و عملاً بر زندگی صدها هزار نفر تأثیر گذاشته است. بدون تعیین تکلیف حضور این نیروها، توافق بیشتر شبیه به مقدمهای برای مذاکره است تا یک راهحل کامل.
نگاه نهایی
از گفتوگوهای نامطمئن آمریکا و اوکراین گرفته تا تنش بر سر رفح، از رکورد تاریخی مس تا رقابت فضایی چین، و از شکاف اروپای مرکزی تا توافق آفریقایی در واشنگتن؛ همه اینها به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم نشاندهنده یک تغییر مشترکاند: جابهجایی مراکز تصمیمگیری و شکلگیری الگوهای جدید قدرت.
در حوزه امنیتی، آمریکا همزمان درگیر مدیریت جنگ اوکراین، پاسخ به بحرانهای خاورمیانه و اصلاح ساختارهای داخلی خود است؛ مسیری که نشان میدهد واشنگتن در حالی بهدنبال تثبیت نقش خود در جهان است که در داخل نیز با ضعفهایی مثل خطای امنیتی اخیر مواجه است. اروپا نیز برخلاف تصویر یکپارچهای که در سیاست رسمی ارائه میکند، در مسائل راهبردی همچنان تقسیمشده است و قادر نیست موضعی واحد در برابر روسیه و تحولات انرژی داشته باشد.
در بخش اقتصاد جهانی، رکوردشکنی بازار مس و نقش آن در فناوریهای نو نشان میدهد که رقابت آینده بیش از گذشته بر منابع حیاتی متمرکز خواهد بود؛ درست همان منابعی که آمریکا در توافق کنگو رواندا بهدنبال دسترسی بیشتر به آنهاست. این تغییرات اقتصادی همزمان با رقابت فضایی و تلاش چین برای ورود به سطح جدیدی از فناوری، پیام روشنی دارد: رقابت قدرتها به حوزههای تازهای منتقل شده است و مرز میان اقتصاد، امنیت و فناوری روزبهروز کمتر میشود.
آنچه از جمع این تحولات برمیآید، یک نتیجه روشن است:
جهان وارد دورهای شده که در آن نه اتحادها پایدارند و نه شکافها محدود؛ هر تصمیم، چه در یک گذرگاه مرزی در غزه باشد و چه در یک معدن در کنگو یا یک آزمایش فضایی در چین، میتواند بر تعادل قدرت در نقاط دیگر جهان اثر بگذارد.
در چنین وضعیتی، نظم قدیمی دیگر بهعنوان چارچوب قابل اتکا کار نمیکند و آنچه دیده میشود، شکلگیری آرام اما مداوم یک معماری جدید قدرت است؛ معماریای که هنوز کامل نشده، اما نشانههای آن در هر خبر این گزارش قابلمشاهده است.



