اصل ایمان به هدف و پشتکار
هیچ یک،متاسفانه در شرایط کنونی که بحران به شدت گریبانگیر رهبران سازمانها شده است لازم میبینم بر دو وظیفه اصلی رهبران سازمانها تاکید کنم. آن دو اصل که در کنار يكدیگر معنا و مفهوم پیدا میکند اصلهای ایمان به هدف و پشتکار است. رهبران بزرگ شکستها را موقتی میدانند و آنها را لازمه رسیدن به موفقیت میدانند در نتیجه قطبنمای سازمان خود را بر اساس اهداف واقعی سازمانشان تنظیم ميكنند و تلاش میکنند در طوفانهای سخت نیز دچار انحراف از مسیر نشوند. این بدان معنا نیست که چشمان خود را بر حقایق ببندیم بلکه ایمان راسخ به اهداف و پشتکار شما را به سرزمین موفقیت خواهد رساند. نمونههای تاریخی فراوانی در این زمینه میتوان ارائه كرد؛ از هنری فورد و سختیهایي که کشیده است تا آبراهام لینکلن که در هر کاری که انجام میداد شکست میخورد تا زمانی که چهلسالگی را پشت سر گذاشت. او آقای هیچکس اهل هیچ جا بود تا زمانی که تجربهای بزرگ وارد زندگیاش شد، نبوغ خفته در قلب و مغز او را بیدار کرد و یکی از مردان به راستی بزرگ را به دنیا اعطا کرد.
بیایید نیروی ایمان را آنگونه در نظر بگیریم که مرد نیکنام مهاتما گاندی از هندوستان مشاهده کرد. دنیا یکی از مبهوتکنندهترین نمونههای وجود ایمان را در این مرد تجربه کرد. گاندی بیش از هر مرد دیگری در دوران خود از قدرت بالقوه برخوردار بود و این به رغم این حقیقت بود که او هیچیک از ابزارهای متعارف قدرت مثل ثروت، کشتیهای جنگی، سربازان و ادوات جنگی نداشت. گاندی پول نداشت، خانه نداشت، حتی یک دست کت و شلوار هم نداشت لیکن قدرت داشت. چگونه اين قدرت را به دست آورد؟
او این قدرت را در نتیجه پیداکردن شناخت از اصل ایمان، و از طریق تواناییاش در کاشتن آن ایمان در اذهان دویست میلیون نفر به دست آورد. گاندی موفق شد از طریق نفوذ ایمان و با تحت تأثیر قراردادن اذهان دویست میلیون نفر برای یکیشدن و اقدام هماهنگ به عنوان ذهنی واحد شاهکار مبهوتکنندهای را به اتمام رساند؛ کاری که قویترین قدرت نظامی روی زمین نتوانسته و نخواهد توانست به وسیله سربازان و تجهیزات نظامی کسب کند. کدام قدرت دیگری روی زمین، به جز ایمان میتوانست کار به این بزرگی را انجام دهد؟
در نیمه قرن بیستم مارتین لوتر کینگ به واسطه ایمان شدیدی که به حقوق بشر و احترام به همه مردم داشت از مردان و زنان با هر نژاد، مذهب و ایمان خواست به مبارزه او برای اجراي حقوق مدنی ملحق شوند. رویای او این بود که مردم نه به واسطه رنگ پوستشان بلکه به وسیله محتوای شخصیتشان مورد قضاوت قرار گیرند ولی اين كار به طور کامل محقق نشد؛ در واقع تلاش و مرگ او به اصلاحات مهمی در حقوق مدنی و محرکی برای جنگیدن جهت پیشرفت تبدیل شده است. اگر فردی پشتکار نداشته باشد در هیچ کاری به موفقیت چشمگیر نائل نميشود. جک ولش مدیر افسانهاي جنرالالکتریک در کتاب خود درباره نحوه انتخاب پرسنل تاکید ميكند پرسنلی را انتخاب کنید که هم انرژی دارند و هم انرژیدهنده هستند؛ پرسنل شما باید به اهداف سازمان ایمان داشته باشند و با پشتکار و انرژی خود آنها را تعقیب كنند، همچنین به دیگران نیز انرژی مثبت انتقال دهند. در مقاله قبل نیز به داستان قرآنی طالوت و جالوت اشاره كردم. در آنجا هم طالوت با آزمایش نیاشامیدن آب به هنگام رسیدن به رودخانه افراد سستعنصر سپاه خویش را تعدیل كرد و بقيه افراد سپاه نیز با ایمان به هدف متعالی خود، از خدای متعال طلب یاری و ثبات قدم نمودند(رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ).
نمونه خوبی از قدرت پشتکار، حرفهی هنرپیشگی است. مردم از همه جای دنیا در جستوجوی شهرت، ثروت، عشق یا هر چه را که آدمها موفقیت میدانند به هالیوود آمدهاند. گاهی یک نفر از دستهی طویل جویندگان خارج میشود و دنیا میشنود که شخص دیگری بر هالیوود تسلط یافته است ولی هالیوود نه آسان و نه سریع تسخیر نمیشود. استعداد را میشناسد، نبوغ را تشخیص میدهد و فقط زمانی پول پرداخت میکند که شخص از دستکشیدن امتناع کرده باشد. راز این امر همواره به طور تفکیکناپذیری به یک کلمه وابسته است: پشتکار! بروس لی بازیگری که ما را از ورزشهای رزمی آسیایی آگاه کرد، اگر به خاطر پشتکارش در هنرپیشهی سینماشدن نبود باید مدتها پیش فراموش میشد. لی تنها با یک آرزو و توانایی کار سخت از چین وارد آمریکا شد. در دوران جوانیاش در کونگفو تحصیل و مهارت كسب کرد و بعد در همین هنر معلم شد. هرچند هدف واقعیاش این بود که هنرپیشه شود. او در بعضی از فیلمها و برنامههای تلویزیونی نقشهای جزئی بازی کرد. ولی وقتی خبردار شد تولیدکنندگان چند سریال تلویزیونی جدید به نام کونگفو به دنبال هنرپیشهای میگردند که ورزشهای رزمی را بلد باشد تا به او نقش اول بدهند.
احساس کرد بزرگترین فرصت زندگیاش فرا رسیده است. آزمون هنرپیشگیاش موفقیتآمیز بود و انتظار داشت نقش را به او بدهند ولی در کمال ناامیدیاش هنرپیشه دیگری دیوید کاراداین برای ایفای آن نقش انتخاب شده بود. او امیدش را از دست داده و آماده بود بازیگری را رها کند و به تدریس برگردد. وقتی اعضای کمیتهی آسیایی این خبر را شنیدند سیلی از نامههایی دریافت کرد که از او خواستند دست نکشد.
خبر خيلي زود به گوش تماشاگران سینما از همهی نژادها رسید، ولی تصمیم گرفت همچنان به جستوجوی نقشهای جدید بپردازد. او هرگز تسلیم نشد. در چند فیلم بازی کرد و شهرتش به عنوان هنرپیشه و طرفدار ورزشهای رزمی نام او را در سراسر دنیا بر سر زبانها انداخت. او مطالعهی ورزشهای رزمی را از محدودبودن به کشورهای آسیایی گرفته تا اعتباری که در سراسر جهان کسب کرد در پیش گرفت. گرچه به علت خونریزی مغزی در سیودوسالگی درگذشت، اما شهرتش پس از او زنده مانده است. بروس لی را نه فقط طرفدارانش به یاد میآورند و تحسین میکنند -کسانی که وقتی او در فیلمهایش بازی میکرد هنوز به دنیا نیامده بودند- بلکه سریالهای تلویزیونی و فیلمهای نخستین او به صورت فیلمهای ویدئویی درآمده است و هنوز هم در سراسر دنیا بسیار محبوب است. پشتکار حالتی روحی است، بنابراین میتواند به وجود بیاید. مثل همهی حالات روحی، پشتکار مبتنی بر دلایلی مشخص است. از عوامل موثر در ایجاد پشتکار میتوان به موارد زير اشاره كرد:
قطعیت هدف. دانستن اینکه چه میخواهید. اولین و شاید مهمترین گام به سوی ایجاد پشتکار است. انگیزهای قوی شما را مجبور میکند بر مشکلات فراوانی فائق آیید.
اشتیاق. کسب و حفظ پشتکار در تعقیب هدفی با اشتیاق شدید به نسبت آسان است.
خوداتکایی. ایمان به توانایی خود در اجرای برنامه شما را ترغیب میکند با پشتکار برنامه را دنبال کنید.
قطعیت برنامهها. برنامههای سازمانیافته ولو اینکه ضعیف و به کلی غیرعملی باشند به ایجاد پشتکار کمک میکنند.
معلومات صحیح. علم به اینکه برنامههایتان دقیق و مبتنی بر تجربه یا مشاهده است باعث ایجاد پشتکار میشود. «حدسزدن» به جای «دانستن» پشتکار را خراب میکند.
همکاری. همدلی، درک و همکاری سازگار با دیگران میتواند باعث ایجاد پشتکار شود.
نیروی اراده. عادت تمرکز افکار بر تهیهی برنامههایی برای کسب هدفی قطعی منجر به پشتکار میشود.
عادت. پشتکار نتیجهی مستقیم عادت است. ذهن تجارب روزانه را که از آنها تغذیه میشود جذب میکند و به بخشی از آنها تبدیل میشود. ترس بدترین دشمنها میتواند با تکرار اجباری اعمال شجاعتآمیز شفا یابد. هر کسی که خدمت وظیفه در جنگ را تجربه کرده این را میداند.
قبل از اینکه موضوع پشتکار را کنار بگذارید یک صورت موجودی از خودتان بگیرید. مشخص کنید در چه زمینه خاصی فاقد این ویژگی مهم هستید. خود را دلیرانه بسنجید، نکته به نکته دریابید چه تعداد از هشت عنصر پشتکار را ندارید. ممکن است این تحلیل به کشفهایی منجر شود که درک تازهای از خود به شما بدهد.
در پایان امیدوارم تمامی رهبران سازمانهای ایرانی با سعه صدر بیشتری به اوضاع ایران بپردازند و به جای مایوسشدن با ایمان به اهداف خود و پشتکار بیشتری به مسیر سازندگی خود ادامه دهند.