واعظ قزوینی پس از جهانگیرخان صور اسرافیل، سلطانالعلمای خراسانی و میرزاده عشقی، چهارمین روزنامهنگاری است که جان خود را در راه بیداری و آگاهی جامعه فدا کرده است.
به گزارش هیچ یک _ کتاب «ترور در بهارستان» نوشته مهدی نورمحمدی اثری پژوهشی است که درباره زندگی، اندیشه و ترور واعظ قزوینی (یکی از شخصیتهای کمتر شناختهشده جریانهای سیاسی-اجتماعی ایران دوره مشروطه و پس از آن) نگاشته شده است و افزون بر پرداختن به زندگی و فعالیتهای مطبوعاتی او، مجموعهای از اشعار واعظ قزوینی را نیز دربر میگیرد. این کتاب نخستین بار در سال ۱۳۸۵ توسط انتشارات حدیث امروز منتشر شد و چاپ دوم (ویراست دوم) آن در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات نامک به چاپ رسید.
به همین دلیل با مهدی نورمحمدی پژوهشگر و نویسنده کتابهای تاریخ گفتگویی کردیم. او درباره این سوال که ایده انجام این پژوهش چگونه به ذهن رسید، گفت: نگارش کتابی جامع درباره واعظ قزوینی میتواند گامی مؤثر برای بازشناسی این شخصیت تاریخی باشد و حقایق بیشتری را درباره نقش او در تاریخ معاصر ایران آشکار سازد. واعظ قزوینی یکی از شخصیتهای تأثیرگذار و کمتر شناختهشده تاریخ معاصر ایران است که به دلیل شرایط خاص تاریخی و اجتماعی دوران خود، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. زندگی و فعالیتهای سیاسی او تحت تأثیر دو عامل مهم قرار داشت: اول، ارتباط او با ملکالشعرای بهار و فرضیه ترور اشتباهی به جای او که باعث شد شخصیت وی در سایه شهرت بهار قرار گیرد؛ دوم، همزمانی قتل او با تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی که موجب شد توجهها از این واقعه منحرف شود.
وی افزود: روزنامه نصیحت، که توسط واعظ منتشر میشد، یکی از منابع مهم برای شناخت افکار و اندیشههای او محسوب میشود. متأسفانه این روزنامه نیز به دلایل مختلف از جمله بسیار نایاب بودن، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این روزنامه به قدری نایاب است که حتی برادرزاده و بستگان واعظ، حتی نسخهای از آن را در اختیار نداشتند. در کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس جز چند نسخه از آن وجود نداشت. از سال ۸۰ برای جستجوی این روزنامه تلاش کردم که با تحمل سختیهای فراوان، سرانجام موفق به یافت دوره کامل آن (۶۴ شماره) شدم که تنها دوره کامل از این روزنامه موجود در ایران است. اگر موفق به دستیابی به سری کامل این روزنامه نمیشدم نمیتوانستم این پژوهش را به سرانجام برسانم. با بررسی دقیق این روزنامه موفق شدم زوایای پنهان زندگی و فعالیتهای واعظ و نقش او را در تحولات سیاسی آن دوران تبیین و روشن نمایم.
واعظ قزوینی که بود؟
نورمحمدی درباره شخصیت واعظ قزوینی در آن برهه از تاریخ گفت: میرزا یحیی کیوانی معروف به واعظ قزوینی و میرزا یحیی واعظ، از چهرههای برجسته شعر، ادب آموزش و پرورش، روزنامهنگاری و سیاست است. وی پس از جهانگیرخان صوراسرافیل (مدیر روزنامه صوراسرافیل)، سلطانالعلمای خراسانی (مدیر روزنامه روحالقدس) و میرزاده عشقی (مدیر روزنامه قرن بیستم) چهارمین روزنامهنگاری است که جان خود را در راه بیداری و آگاهی جامعه فدا کرده است. او از طبقات محروم جامعه برخاست و از همان ابتدای عمر با سختیها و ناملایمات زندگی آشنا شد. عضویت فعالیت و رهبری در حزب دموکرات قزوین، نخستین تجربه وی در عرصه فعالیتهای سیاسی بود.
وی افزود: واعظ با تلاشهای فراوان، در عرصه معارف و تعلیم و تربیت در قزوین خدمات بزرگی انجام داد. او که در ابتدا به حزب دموکرات شعبه قزوین گرایش داشت، مدتی بعد به حزب اجتماعیون (سوسیالیت) و سپس به حزب کمونیست پیوست، اما همواره تعلقات مذهبی خود را حفظ کرد. وی با مدیریت و تدریس در مدارس «امید» و «فرهنگ» نقش مهمی در گسترش آموزشهای نوین در قزوین ایفا کرد و در منبرها و سخنرانیهای خود، مردم را به یادگیری علوم جدید تشویق میکرد. مدرسه فرهنگ که توسط واعظ رونق یافت، یکی از ارکان اصلی فرهنگ نوین در قزوین محسوب میشد.
نورمحمدی ادامه داد: او همچنین در مناطق روستایی نظیر زوارک الموت برای ساخت مدارس و ترویج معارف تلاش کرد. نقلقولی از برادرزادهاش نشان میدهد که واعظ به شدت مخالف تبعیض در محیط آموزشی بود و حتی از دریافت هدایا توسط معلمان از دانش آموزان و اولیای آنها جلوگیری میکرد تا عدالت در مدرسه برقرار باشد. آرزوهای اجتماعی او شامل: گسترش معارف، اصلاح اقتصاد، رونق تجارت، احداث راهآهن سراسری و تقسیم زمین بین کشاورزان بود که نشان از دغدغههای عمیق او برای پیشرفت جامعه دارد.
یافتن نکات جدید لابهلای برگهای تاریخ
نورمحمدی در پاسخ به این پرسش که آیا در مسیر پژوهش و نگارش به نکات جدیدی برخورد کردید، گفت: در جریان این پژوهش، نکات نو و بدیعی حاصل شد. ازجمله آنکه با بررسی اسناد مرتبط با توقیف روزنامه نصیحت که در سازمان اسناد ملی ایران نگهداری میشود، این نکته بسیار مهم دریافت شد که توقیف این روزنامه به دستور مستقیم شخص رضاخان که در آن تاریخ رئیسالوزرا بوده صورت گرفته است. این مطلب با نوشتههای یحیی دولتآبادی در کتاب حیات یحیی کاملاً منطبق است که نشان میدهد رضاخان نظر مساعدی نسبت به واعظ نداشته است. یحیی دولتآبادی در خاطرات خود بیان کرده که در یک جشن، کنار سردار سپه ایستاده بوده و نماینده قزوین، شیخ محمدعلی ثابتالموتی، کنار او ایستاده بوده و از وی (دولتآبادی) خواسته تا از رضاخان درخواست کند واعظ را مرخص نماید تا به قزوین بازگردد. در همین لحظه رضاخان متوجه این گفتگوی خصوصی شده و به یحیی دولتآبادی گفته که فعلاً این درخواست موقع ندارد و وی باید در تهران باید بماند. لازم به ذکر است واعظ پس از توقیف روزنامه نصیحت به تهران آمده بود تا در دیدار با نمایندگان مجلس و رجال مملکتی بتواند روزنامه را از توقیف خارج کند. چند روز پس از این ماجرا که دولتآبادی بیان کرده، واعظ در مقابل درب بهارستان به قتل میرسد.
نویسنده کتاب «ترور در بهارستان» ادامه داد: نکته دوم که به آن دست یافتم این بود که ملکالشعرای بهار در کتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی» داستانی را درباره چگونگی کشته شدن واعظ مطرح کرده که به گفته ایشان، دیگران برایش نقل کردهاند. در این روایت آمده که واعظ از خیابان بهارستان وارد عمارت مجلس شد و هنگام ورود به حیاط، تروریستهایی که پشت درختها پنهان شده بودند، به سویش تیراندازی کردند و چند تیر به او اصابت کرد. سپس آنان از پشت بوتهها بیرون آمدند تا سرش را ببرند، اما وقتی دیدند که بهار نیست، گفتند: «بهار نیست» و او را رها کرده و رفتند. این روایت ملکالشعرای بهار، به آمدن واعظ به داخل حیاط بهارستان اشاره دارد. اما من اسنادی یافتم که با این روایت متفاوت است؛ یکی خاطرات عارف قزوینی، دیگری خاطرات میرزاحسین خیاط که استاد ادبیات واعظ در حوزههای علمیه قزوین بوده و سوم، آگهیای که یک سال پس از کشته شدن واعظ، برای برگزاری مراسم سالگرد او در قزوین در روزنامه «بازپرس» قزوین در سال ۱۳۰۵ ه. ش چاپ شده است. در این روزنامه نوشته شده که واعظ در مقابل درب ورودی عمارت بهارستان به قتل رسیده است.

وی افزود: این سه منبع خاطرات عارف، خاطرات میرزاحسین خیاط و آگهی روزنامه بازپرس همگی اشاره دارند که واعظ نه در داخل عمارت مجلس بلکه در کنار در ورودی مجلس کشته شده است. بهویژه میرزاحسین خیاط که در هنگام کشته شدن واعظ، در کنارش بوده و همراه او بوده، خاطراتش از اهمیت بسیار برخوردار است. خاطرات میرزا حسین خیاط را من در سال ۱۳۸۸ توسط انتشارات سخن به چاپ رساندم که در سال ۱۴۰۲ ویراست دوم آن توسط انتشارات نامک به چاپ رسید. بنابراین، این یافته نشان میدهد که روایت ملکالشعرای بهار هر چند که به نقل از دوستان و آشنایان بیان شده نمیتواند صحت داشته باشد.
نورمحمدی ادامه داد: مطلبی که ذکر آن در اینجا ضروری است این است که ملکالشعرای بهار یکی از مفاخر بزرگ ادبیات ایران است. وی را آخرین استاد شعر کلاسیک فارسی لقب دادهاند. عظمت و جامعیت شخصیت علمی و ادبی بهار موجب شده است که برخی از دوستداران این شخصیت بزرگ، روایت ایشان را وحی منزل بدانند که هیچ خدشهای در آن نیست. برای مثال، شادروان محمد گلبن که از ارادتمندان بهار بود و بر مبنای همین ارادت، کتاب «بلند آفتاب خراسان» را درباره این شخصیت بزرگ به چاپ رسانده است، از اینکه من در این پژوهش نظر بهار را مردود دانستهام کمی گله مند و ناراحت بود. من با مرحوم گلبن دوستی داشتم و یادم هست در گفتگوی تلفنی که با آن مرحوم داشتم بر این اعتقاد بود که ذکر این مطلب توهین به شخصیت بهار است.
توقیف روزنامه نصیحت با دستور مستقیم رضاخان
او با اشاره به نقش رضاخان در توقیف روزنامه نصیحت گفت: سرانجام، نکته مهم دیگری که به آن دست یافتم این بود که علت توقیف روزنامه نصیحت که به دستور مستقیم رضاخان، در آن تاریخ رئیسالوزرا، صورت گرفت در واقع همان دلایل ششگانهای است که به کشته شدن واعظ منجر شد. این دلایل عبارتند از: یک، نوشتن مقالات تند و انتقادی علیه نظامیان در روزنامه نصیحت. دو، نوشتن مقالات تند و انتقادی علیه فئودالیسم در روزنامه نصیحت. سه، نوشتن مقالات تند و انتقادی علیه سیاست انگلیس در ایران در روزنامه نصیحت. چهار، نوشتن مقالات تند و انتقادی علیه خرافات و روحانیت قشری در روزنامه نصیحت.پنج، عضویت در حزب کمونیست و ترویج مرام بلشویسم از طریق روزنامه نصیحت و همچنین از طریق ایراد سخنرانی در منبرها و محافلی که در قزوین برگزار میشد. شش، نوشتن مقالات انتقادی علیه سیاستهای رضاخان و مخالفت با سلطنت او در سال ۱۳۰۴ در روزنامه نصیحت.
این پژوهشگر در پایان افزود: البته این نکته را هم باید بگویم که واعظ، پیرو عقاید اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم (تقسیم زمینهای کشاورزی بین زارعین و مقابله با نظام سرمایهداری) بوده و تا پایان عمر، پایبند به عقاید مذهبی خود بر اساس مذهب تشیع بوده است. نکته مهم دیگر درباره زندگی واعظ این است که وی ارتزاق از منبر در ایام محرم را نادرست میدانست. بر همین اساس، در ایام سوگواری حسینی، تنها یک روز و آن هم در روز عاشورا در منزل حاج میرزا اسحاق ایزدی از روحانیون بلندمرتبه قزوین بدون دریافت هرگونه وجهی به منبر میرفت و ضمن ذکر مصیبت، مردم را به سوادآموزی و فرا گرفتن علوم، فنون و صنعت تشویق میکرد. وی در یکی از این منبرها گفته بود: «ای مردم، مالکید به کشاورز ظلم میکنید، کارمند دولتید به ارباب رجوع ظلم میکنید و بیت المال را تضییع میکنید، مردید به زنها ظلم میکنید و حقوق زنان و دخترانتان را رعایت نمیکنید، به روی آنان دست بلند میکنید، مغازه دارید… با این کارها برای امام حسین (ع) گریه هم میکنید! امام حسین باید برای شما گریه کند!» این چند جمله را مرحوم اسماعیل کیوانی (۱۳۰۶ – ۱۳۹۲) برادرزاده وی به نقل یکی از افراد کهنسال قزوین که در منبر وی شرکت کرده و به خاطرش مانده بود برای من تعریف کرد.