در هریس، هر گره بر دار قالی فقط نقش نمیآفریند، بلکه بخشی از تاریخ و زندگی مردمان آذربایجان را زنده میکند؛ فرشی که از کوه و دشت الهام گرفته و از دل طبیعت رنگ میگیرد. فرش هریس نه فقط حافظ کف خانهها بلکه حافظ هویت ایرانی است.
به گزارش هیچ یک زندگی- در دامنههای سپیدپوش و باشکوه سبلان، جایی که سرمای زمستان استخوانسوز و تابستانها کوتاه و زودگذرند، صدای دلنشین شانههای قالی، نغمهای آشنا را در فضا طنینانداز میکند؛ این صدا، که شبیه تپش قلبی منظم اما سرشار از زندگی است، گواهی بر استمرار هنری کهن و پیوند عمیق مردمان این سرزمین با هنر فرشبافی است. شهرستان هریس، با وسعتی حدود ۲۳۷۷/۶ کیلومترمربع، در قلب آذربایجان شرقی، حدود ۳/۲ درصد از کل مساحت استان را به خود اختصاص داده است.
این محدوده جغرافیایی منحصر به فرد، از جنوب با بستانآباد، از شرق با سراب و مشکین شهر، از غرب با تبریز و از شمال با اهر و ورزقان همسایه است. در این محیط کوهستانی و سختکوش، هنر فرشبافی هریس تنها یک صنعت نیست، بلکه رگهای حیاتی است که در تار و پود هویت فرهنگی مردمانش جریان دارد؛ جایی که هر تار و پود، حامل داستانی کهن و هر گره، پیوندی ناگسستنی با گذشته این منطقه است.
بافندگان هریس، با دستان هنرمند خود، نه تنها نقوشی زیبا بر قالی میآفرینند، بلکه با هر گره، حافظه جمعی و میراث فرهنگی خود را از گزند فراموشی و گذر زمان مصون میدارند. این بافندگان که بیشتر زنان هستند، در این سرزمین سردسیر و پرچالش، با عشقی وصفناپذیر به کار خود ادامه میدهند و به ما یادآوری میکنند که اصالت و ریشههای فرهنگی، اموری نیستند که به سادگی از دست بروند.
اگر رفوگر با مهارت خود، آسیبدیدگی یک فرش را ترمیم میکند، بافنده هریس نیز نقشی مشابه، اما در مقیاسی وسیعتر ایفا میکند؛ او هویت فرهنگی ایرانی را از نابودی در دنیای ماشینی نجات میدهد. هر گرهای که با دستان پرتوان زنان هریس زده میشود، در واقع وصلهای است بر پیکر فرهنگ غنی ایران که میتوان آن را با تلاش و پشتکار، همانند تار و پود فرش، رفو کرد، استحکام بخشید و برای نسلهای آینده زنده و پابرجا نگه داشت.
در فضاهای کوچک و متواضع خانههای هریس، دارهای قالی همچون درختانی تنومند و همیشهسبز، بلند و استوار قامت کشیدهاند، و زنان و دختران این دیار چونان باغبانانی هنرمند، گرد این دارها گرد آمدهاند تا با نوک انگشتان خود، رؤیاها و امیدهایشان را بر تار و پود ببافند. فرش هریس فراتر از یک شیء کاربردی برای پوشاندن زمین است؛ آن را باید چونان یک دفتر خاطرات قطور و نفیس دانست که هر نقش و طرح آن، داستانی از جزئیات زندگی روزمره، باورهای عمیق روحانی و آرزوهای پنهان مردمان این سرزمین را در خود حک کرده است.
هر گره کوچک و محکم، بیانگر داستان مادرانی سختکوش است که از اولین پرتوهای سپیدهدم تا آخرین لحظات غروب آفتاب، با نخهای رنگین و ماهرانه، تار و پود زندگی خانواده خویش را با صبر و عشق میبافند و استحکام میبخشند؛ این نقشها، میراثی است که نسل به نسل منتقل شده و هر تار آن، نمادی از استقامت و اصالت فرهنگ آذربایجان به شمار میرود.
فرش هریس قصه گوی زیبای زندگی
وقتی به طرحهای هندسی هریس نگاه میکنی، تنها لوزی و ششضلعی نمیبینی. در میان آنها ردپای زندگی جاری است: نگاه کن، این لوزی شاید نشانی از چشمانتظاری دختری باشد که فرش جهیزیهاش را میبافد. آن ششضلعیها میتوانند داستان خانههای خشتی روستا باشند. خطوط متقاطع، شبیه راههاییاند که از کوه به دشت میروند و مردان هریس هر روز برای چرای دامها در آن قدم میزنند.
فرش هریس مملو از رنگهایی از دل زمین
رنگ فرش هریس تنها از نخ نیست؛ از خاک، از گیاهان کوهی و از مواد معدنی منطقه جان میگیرد. سرخی آن از روناس، آبیاش از نیل، و زرد ملایمش از پوست گردو گرفته می شود. این رنگها مثل زندگی مردمان هریس، طبیعی و صادقاند. شاید به همین دلیل است که چشم را نمیآزارند و دل را آرام میکنند. هر بار که فرش هریس را میبینی، حس میکنی تکهای از طبیعت در خانهات پهن شده است.
دوام فرشی که نسلها را گذرانده
بافت نیملول هریس فقط یک تکنیک نیست؛ رمز ماندگاری است. فرشهایی که سالها پیش مادربزرگها بافتهاند هنوز در خانههاست، با همان زیبایی و استقامت. گویی این فرشها برای فرسوده شدن ساخته نشدهاند، بلکه آمدهاند تا شاهد نسلها باشند. شاید همین است که میگویند فرش هریس نه تنها زمین، بلکه زمان را هم فرش میکند.

هر گره فرش هریس روایتی از گذشته تا امروز
در هر دار قالی، چیزی بیش از نخ و پود جریان دارد. اینجا تاریخ زنده است. مادری که به دختر نوجوانش میآموزد چطور گره بزند، در حقیقت تکهای از فرهنگ را به نسل بعد میسپارد. هر دار قالی، کارگاهی کوچک برای آموزش صبر، عشق و ماندگاری است. شاید اگر خوب گوش کنی، صدای زمزمههای قدیمی را بشنوی؛ صدایی که میگوید؛ فرش هریس، فرش زندگی ماست.

جایی میان سنت و امروز
با وجود هجوم فرشهای ماشینی، هریس هنوز جای خودش را دارد. فرش دستباف، چیزی بیش از یک کالا برای خانه است. وقتی در آپارتمان مدرن، کنار مبلهای ساده و روشن، یک فرش هریس پهن میشود، تضادی زیبا پدید میآید. این فرش سنتی است بیآنکه هویت خود را از دست بدهد خود را با امروز وفق داده است.
هنری که در تارو پود هویت جریان دارد
در هریس، هنر فرشبافی تنها یک صنعت یا وسیله امرار معاش نیست، بلکه رگههایی حیاتی است که در تار و پود هویت فرهنگی مردمانش جریان دارد؛ جایی که هر تار و پود، حامل داستانی کهن و هر گره، پیوندی ناگسستنی با گذشته است. بافندگان این منطقه، با دستان هنرمند خود، نه تنها نقوشی زیبا بر قالی میآفرینند، بلکه با هر گره، حافظه جمعی و میراث فرهنگی خود را از گزند فراموشی و گذر زمان مصون میدارند.
درست مانند رفوگری که پارگی و شکاف پارچه را با دقت ترمیم میکند، بافندگان فرش هریس نیز روح و جان فرهنگ ایرانی را از گزند غفلت و فراموشی میرهانند؛ هر گره که با دستانشان بر دار قالی زده میشود، وصلهای است بر پیکره فرهنگ غنی ایران، فرهنگی که در هیاهو و سرعت زندگی ماشینی امروزی، در معرض خطر محو شدن قرار دارد.
با این حال، در سکوت و آرامش خانههای هریس، زنانی هستند که با وجود خستگی جسمی، اما با روحی سرشار از امید، گره بر گره میزنند و این پیام را به ما میرسانند که اصالت و هویت، حتی اگر دچار خدشه شوند، قابل ترمیم و بازسازی هستند و میتوان آنها را با عشق و پشتکار، زنده و پویا نگه داشت.




