
چگونه با مراحل زیر قابل سرمایهگذاری شویم؟
هیچ یک،زمان تمام معاملات را میکشد. سرعت عرضه به بازار برای استارتآپها هرگز مهمتر نبوده است. وقتی ما در یک شرکت سرمایهگذاری میکنیم، مقدار بزرگی آن شرکت را در نظر میگیریم. ما تمرکزمان را بر روی ایدههای بزرگ میگذاریم و باید استارتآپهایمان را در طول یک سال عملی کنیم. در اینجا هفت سوال را برای تسریع عرضه به بازار و رسیدن به مقیاس مورد نیاز شرکت مطرح میکنیم.
۱-هدف
هدف شرکت شما چیست؟ آیا تقاضای یک بازار قدرتمند را برآورده میکند؟ شرکتهای هدفمند، استعدادهای مناسب را جذب کرده، مشتری را وفادار نگه داشته و سودآوری میکنند و بخشی از سهام بازار را به دست میآورند. در TOMS هدف، هدف است. این فروشگاه در ازای هر خرید شما یک جفت کفش برای یک کودک نیازمند فراهم میکند، TOMS توانسته است تا انگیزهای برای تغییر اجتماعی مشتریانش باشد.
۲- چه اصطکاکی را در بازار حل میکنید؟ سه نوع اصطکاک وجود دارد که میتواند به یک فرصت سرمایهگذاری برای ما تبدیل شود:
اصطکاک بازار: ما به دنبال کشف بازارمان به واسطه یک تغییر اجتماعی، اقتصادی، فنی یا تنظیمی هستیم.
اصطکاک مورد انتظار: زمانی که ما یک بازار را کشف میکنیم سپس باید با جستوجوی ناکارآمدیها و نقاط رنج از طریق تحقیقات قومشناسی به آن دسترسی پیدا کنیم.اصطکاک پنهان: زمانی که ما یک نقطه رنج را پیدا میکنیم، باید به پول برسیم. ما این کار را با طراحی محصولاتی انجام دادیم که مردم تا قبل از دیدن آنها نمیدانستند که به آنها نیاز دارند.
۳- راه حل چیست؟
واقعیت ارجح چیست؟ ابتدا آن را تاسیس کنید و سپس حداقل یک محصول قابل ارائه مورد نیاز برای راهاندازی تعیین کنید. به یاد داشته باشید یک حداقل محصول قابل ارائه، یک نمونه اولیه نیست، محصولی است که مشتریان میتوانند واقعا از آن استفاده کنند. بدون یک حداقل محصول قابل ارائه، شما نمیتوانید تست کنید. بدون تست شما نمیتوانید بازار یا محصول مناسب را پیدا کنید. اخیرا Dropbox برآورد کرده که بیش از 316میلیون دلار درآمد در سه ماهه اول کسب کرده است. اما حداقل محصول قابل ارائهای که با آن شروع کرد یک ویدئوی سهدقیقهای بود که نحوه استفاده از آن را نشان میداد.
4-رقابت
آیا شما چند برابر بهتر از رقیب خود هستید؟ اگر پاسخ منفی است، آن را انجام ندهید. یک نفر قبلا تلاش کرده است تا محصول شما را بسازد. اگر شما میتوانید آن را بهتر، سریعتر یا به روشی انجام دهید که مصرفکنندهها بیشتر از رقیبتان خوشحال شوند، ممکن است شما به چیز جدیدی رسیده باشید.
5- قابل دفاعبودن
آیا مورد خاصی وجود دارد که شما را در برابر رقیبانتان قابل دفاع بسازد؟ این مورد خاص میتواند تکنولوژی، روششناسی، دادهها، آی پی، روابط و… باشد. اگر هیچ چیز قابل دفاعی درباره استارتآپ شما وجود نداشته باشد، آنوقت این یک مسابقه رو به پایین خواهد بود. مایکروسافت با 26 میلیون دلار لینکدین را تصاحب کرد زیرا چیزهایی داشت که هیچ کس دیگری نداشت: یک پلتفورم انتشار محتوا، یک ابزار مدیریت روابط، تکنولوژی و مقدار بسیار زیادی دادههای استخدام با دسترسی به 500 میلیون کاربر.
6-بازار قابل دسترس
بازار قابل دسترس چیست؟ آیا این برای سرمایهگذاران به اندازه کافی بزرگ است؟ جستوجو کنید و درباره اندازه واقعی بازارتان واقعبین باشید. چه کسی به محصول شما نیاز دارد و آن را خریداری میکند؟ در حال حاضر چند مشتری وجود دارد؟ و در نهایت بازار خود را با چه کسی به اشتراک میگذارید، و چه سهمی از بازار را میتوانید به دست آورید؟ حتی اگر شما محصول یا بازار را مناسب یافتید، این بازار ممکن است به اندازه کافی بزرگ و مهم نباشد.
برند کداک پس از ظهور دیجیتال شکست خورد، زیرا تاثیر آن در بازار نادیده گرفته شد. زمانی که شما بازارتان را یافتید، تصور نکنید که همیشه وجود خواهد داشت.
7- مدل کسبوکار
شما چگونه پول به دست میآورید؟ آیا کافی است که استارتآپ خود را از آب بیرون بکشید و آن را رشد دهید؟ به عقب گام بردارید، محاسبات انجام دهید و از خودتان بپرسید آیا کسبوکار شما پایدار است. سرمایهگذاری در این روزها کار سختی نیست، اما برای رسیدن به سود به طور فزاینده سخت میشود. رشد، بسیار خوب است اما شما باید ثابت کنید که در نهایت میتوانید سود به دست آورید. فیسبوک در اواخر سال 2013 تلاش فراوانی کرد تا شرکت طراح برنامه اسنپچت را با پرداخت سه میلیارد دلار خریداری کند. اما مدیران این شرکت پیشنهاد مذکور را رد کرده و در عوض قابلیتهای تازهای به اسنپچت افزودند تا بر تعداد کاربران خود بیفزایند. این تیم در نهایت اولین مدل واقعی کسبوکارش را در سال 2015 کشف کرد.