
تغییرات در زندگی
هیچ یک،در هر شماره بخشهایی از کتاب «به خودت دروغ نگو دخترجان!»، اثر ریچل هالیس را به شکل دنبالهدار در مجله منتشر میکنیم. این کتاب در حال حاضر رتبه هفتم پرفروشترین کتابهای آمازون در سال جدید را به خود اختصاص داده و امتیاز 9/4 از 5 را از خوانندگان خود گرفته است. خانم هالیس هر فصل این کتاب را به معرفیکردن دروغی اختصاص داده که زنان در سرتاسر دنیا به خود گفته و باورش کردهاند. به شخصه باور دارم که خواندن این کتاب نه تنها موجب پیشرفت زنان سرزمینم میشود، بلکه باعث خواهد شد که آنها به نزدیکترین کسی که مدتهاست او را از خاطر بردهاند، توجه کنند: خودشان.
دروغ دوم: من به اندازه کافی خوب نیستم
قسمت آخر
فقط میتوانستم به این فکر کنم که «نمیدانم چه اتفاقی میافتد، اما خیلی بد میشود.»
یکی از آن لحظات تحولبخش زندگیام بود. لحظهای که شخصی آینهای را جلوی صورتتان میگیرد و وادارتان میکند درک کنید که آن شخصی نیستید که تا الان میپنداشتید. من کل روزهای زندگیام به روشهایی فکر میکردم تا به زنان یاد دهم زندگی بهتری داشته باشند، و هر بار فکر میکردم کاملا صلاحیت آموزش به آنها را دارم چون خودم دارم بر اساس آن روشها زندگی میکنم. در حالی که من اصلیترین کاری که همه زنان، قبل از مراقبت از دیگران باید انجام دهند را فراموش کرده بودم: آنها باید اول از خودشان مراقبت میکردند!
من به یک تغییر جدی در زندگی نياز داشتم.
خودم را مجبور کردم از ساعات کاریام بکاهم. از ساعت نه و نیم تا چهار و نیم در شرکت بودم و از درک این مسئله در شگفت که دنیا هنوز روی محورش میچرخد. خودم را وادار به استراحت کردم، وادار به نشستن و هیچ کارینکردن. این کار باعث اضطرابم شد، به همین خاطر همانجا سر جایم نشستم. کاری داوطلبانه را در پناهگاه بیخانمانهای محلی شروع کردم. به کلاس ورزش هیپهاپ رفتم. فهمیدم که هیپهاپم افتضاح است، اما آنقدر دوستش داشتم که در تمام مدت کلاس مثل یک کودک خردسال میخندیدم. به دنبال شادی بودم. به دنبال آرامش.از نوشیدن آن همه کافئین دست کشیدم. با کودکانم بازی کردم. درمانهای مختلفی را امتحان کردم. و سپس دست به دامان نسخههای دیگری شدم. دعا کردم. در آن به دنبال بخشهایی در مورد استراحتکردن میگشتم. با دوستانم شام میخوردم. با همسرم بیرون میرفتم. به خودم یاد دادم که هر چند وقت یک روز از فکرکردن در مورد دستاوردهای بعدی دست بکشم و از اتفاقات ساده آن روز لذت ببرم. یاد گرفتم دستاوردهایم را جشن بگیرم؛ نه با مهمانیهای بزرگ و پرزرقوبرق، بلکه با درستکردن تاکو به عنوان شام.تلاش زیاد خودم و دستاوردهای شرکتم را به رسمیت شناختم و فهمیدم که اگر فردا روزی هر دو اینها را از دست بدهم، باز هم مشکلی وجود نخواهد داشت. انجیل خواندم و در نهایت به این درک الهی رسیدم که من، هرطور که باشم، محبوب، ارزشمند و کافی هستم.اینکه یاد بگیرید استراحت کنید، فرآیندی همیشگی است. برای یادگیری آن، مانند هر رفتار مادامالعمر دیگری، به طور مداوم تلاش کردم تا بر تمایلم به بازپسگیری نقشهایی که به مدتی طولانی ایفا کرده بودم، غلبه کنم. میگویند اولین مرحله این است که اعتراف کنید مشکلی دارید، و دو سال پیش من دقیقا همین کار را کردم. من فهمیدم که یک معتاد به کار رو به بهبود هستم، اما در طول این فرآیند نیز آموختم که خداوند مرا دوست دارد و همین مسئله همه چیز را تغییر داد.
چیزهایی که به من کمک کردند…
به سراغ یک درمانگر رفتم. این مورد میتواند اولین کاری باشد که برای رسیدگی به تکتک مشکلاتم انجام دادم، اما در این مورد واقعا کارساز بود. اگر به خاطر درمانگرم نبود، هیچگاه ارتباط بین احساس ناامنی دوران کودکی و دستاوردهای بزرگسالیام را متوجه نمیشدم. اگر به خاطر درمانگرم نبود، هرگز نمیفهمیدم که انگیزه کسب موفقیت ممکن است خطرناک باشد. هرچقدر از پروسه درمانیام بگویم، باز هم کم است. اگر به اندازه بیانسه پول داشتم، کاری میکردم که همه زنان دنیا نزد یک درمانگر بروند. از دوستانتان بخواهید درمانگر مورد علاقهشان را به شما معرفی کنند، یا از دکتر متخصص زنان خود سراغ یک درمانگر را بگیرید. یک پزشک مخصوص بانوان قطعا مشاوران مناسب زنان را نیز میشناسد. باور کنید.به دنبال لذت و شادی میگشتم. سختکوشانه کار کنید تا لحظات شادی را برای خود بسازید، بتوانید به سفر بروید و آنقدر بخندید که دلتان درد بگیرد. به شما توصیه میکنم قدم بزنید، با یک دوست تماس بگیرید، از حمامی طولانی لذت ببرید یا موقع ناهار دلی از عزا در بیاورید. خیالتان راحت، وقتی به سرکارتان برگردید، همه چیز سرجای خودش است. اگر مدتی به خودتان استراحت دهید، میتوانید باطری وجودتان را شارژ کنيد و انرژی کافی برای رسیدگی به فهرست کارهای همیشگی را به دست آورید.فهرست کارهایم را مجددا اولویتبندی کردم. وقتی از اغلب زنان میخواهم که اولویتهایشان را به من بگویند، به سادگی این موارد را بیان میکنند: فرزندانم، شریک زندگیام، شغلم، ایمانم و… شاید ترتیب این موارد عوض شود، اما خود این موارد به ندرت تغییر میکنند. زنان معمولا خودشان را در فهرست اولویتهایشان قرار نمیدهند. شما باید اولین اولویت خودتان باشید! آیا به اندازه کافی میخوابید، آب کافی مینوشید و غذای مناسب میخورید؟ اگر نتوانید از خودتان مراقبت کنید، توانایی مراقبت از دیگران را نخواهید داشت. علاوه بر این، یکی از بهترین روشها برای اطمینان از اینکه از مشکلاتتان فرار نمیکنید، این است که از قبل با آنها روبهرو شوید.