
چه کنیم تا مردم کسبوکار ما را باور کنند؟
هیچ یک،در زمان راهاندازی یک شرکت، یکی از سختترین چالشهایی که موسسان با آن روبهرو میشوند این است که میخواهند مردم ایده آنها را حمایت کنند. اگر شما نیز مثل من یک موسس متمرکز بر محصول هستید، این چالش میتواند به طور خاص برای شما حاد باشد. شما یک پیشرفت فناوری جالب را شناسایی کردهاید، اما این کافی نیست. همانطور که از ابتدا در زمان تاسیس اولین شرکتم AppDynamics یاد گرفتم، رمز اطمیناندادن به اولین کارمندان، سرمایهگذاران و مشتریان، تبدیل ایده به یک داستان است. داستانها قدرتمند هستند زیرا آنها به قلب افراد نفوذ میکنند. آنها با مردم صحبت میکنند و شما نیاز دارید تا مردم شما و دیدگاهتان را باور کنند. در زیر چند فرمول خودم را برای شما آوردهام.
چرا مشکلی که حل میکنید بزرگ و مرتبط است؟
مشکل خاصی را که میخواهید حل کنید به دقت مشخص کنید. این چتری است که کل داستان شما را حمایت میکند. زمانی که شما بر مشکل خود کاملا مسلط هستید آن را به چند گام جلوتر ببرید: توضیح دهید که چرا این شکاف وجود دارد و چرا باید مورد توجه قرار گیرد.من برای شرکت خودم، مجبور به این توضیح شدم که چرا عملکرد نظارتی برنامه فعلی و مدیریت راهحلها نتوانستند نیازهای تیمهای توسعه نرمافزار را در وهله اول برآورده کنند. سپس باید توضیح میدادم که چگونه این مشکل بزرگتر از توسعهدهندگان نرمافزار بود. در حال حاضر نرمافزار تقریبا در هر جنبهای از کسبوکار و اجتماع دستی دارد، بنابراین بهبود ارائه برنامهها در واقع تاثیر بینظیری بر کسبوکار مدرن و در کل جهان دارد. این گام دوم به من کمک کرد تا در زمینه فرصت بازار مطالعه کنم و نشان دهم چگونه آنچه در ابتدا یک بازار هدف کوچک دیده میشد در واقع یک بازار مهم استفادهنشده بود که همه آن را نادیده میگرفتندبا این حال سرمایهگذاران صرفا حرف شما را باور نمیکنند. از اعداد واقعی برای برآورد قابلیت اعتماد موقعیت بازار استفاده کنید. یک روش برای انجام این کار، جمعآوری آمار از تحقیق بازار موجود است. روش دیگر این است که محاسبه کنیم چه مقدار پول تا پیش از این به این قسمت از بازار هدایت میشده است یا شرکتها در حال حاضر چه مقدار پول برای حل این مشکل به روشی نامناسب صرف میکنند. این عناصر دادهها به شما کمک میکنند تا با صراحت بگویید این بازار وجود دارد و تعیین کنید چرا توجهکردن به آن موقعیت شگرفی را ارائه میدهد.
چرا اکنون زمان مناسبی برای ایده شماست؟
با این حال که یک ایده عالی مهم است، اما این ایده به تنهایی کافی نیست. برای اثبات، به قبلتر از Google Glass و Pets.com نگاه نکنید که بدون شک آنها ایدههای جدیدی داشتند. چیزی که کمبودش احساس میشد زمانبندی فوقالعاده بود، یعنی کاتالیزوری که حتی نیاز به تغییر را سرعت ببخشد.شما باید بتوانید توضیح دهید که چرا زمانبندی کار درستی است. از خودتان بپرسید: چه چیزی در دنیای امروز اساسا آن را متفاوت از دنیایی میکند که ما از آن آمدهایم؟ چرا بنیان یا نگرش جدیدی لازم داریم؟
برای مثال شاید این یک تغییر نسل در نرمافزار معماری است. بررسی کنید که چگونه این تغییر از کامپیوترهای رومیزی به تلفنهای همراه، فرصتی را برای برنامههایی مانند Spotify یک برنامه پخش موزیک در حال دانلود و Dropbox یک برنامه مورد اطمینان ذخیره ابری، فراهم کرد تا موسیقی را دگرگون کرده و صنایع به اشتراکگذاریشده را با ارائه تجربیات کاربری بهتر بایگانی کند.به تغییرات عمدهای که در دنیا رخ میدهند فکر کنید، به تغییراتی که نگرشهای فعلی را منسوخ میکنند یا آن را برای سیستمهای بررسی مجدد ضروری میکنند. این تغییرات -هوش مصنوعی و اتوماسیون، ماهیت متغیر از نحوه کارکردن مردم یا تغییر بازار بزرگ دیگری- نشان میدهند که چرا توجه به این نیاز در این لحظه خاص بالهای قدرتمندی به ایده شما میدهد. توضیح دهید چه چیزی در مورد بنیان یا نگرش شما خاص است. این به شما فرصتی میدهد تا نشان دهید اساسا چه چیزی در ارتباط با راه حل شما متفاوت است و مهمتر اینکه، چرا این اختلاف رمز موفقیت شماست.ببینید که چگونه برنامههای Lyft و Uber به طور کامل صنعت تاکسی را با معرفی یک پلتفورم فناوری ارتقا دادند و یک بازار هدف و مدل کسبوکار کاملا جدید را برای متصلکردن مصرفکنندهها به رانندگان ایجاد کردند. اگر شما به برنامههای Square و Stripe نگاه کنید، میبینید که آنها از همتایان خودشان سبقت گرفتهاند زیرا سبک معماریهای آنها برای جهانی که ما در آن زندگی میکنیم طراحی میشوند نه جهانی که از آن آمدهایم. آنها رفتارها و ترجیحات مصرفکنندگان و کسبوکارهایی که برای آنها کار میکنند را درک میکنند.