
چند گام حیاتی برای هدفگذاریچند گام حیاتی برای هدفگذاری
هیچ یک،باید مسیر را درست رفت. تمام زندگی، مسیر است. هدفها، مقصد هستند. البته مقصد باید روشن باشد تا مسیر به زیبایی طی شود؛ ولی در مسیر هم باید دقت کنیم که چگونه برویم تا لذت ببریم. حالا یک بحث علمی را در کنار این بحث مطرح ميكنم که به مهندسی سیستم مربوط میشود. فرض کنید میخواهید از تهران به مشهد بروید. پارامتری به نام راندمان کار داریم که مثلا اگر میخواهید با ماشینتان به مشهد بروید، چه کار کنید تا این ماشین کنار راه نایستد، احتمال پنچرشدنش کمتر باشد، موتورش از کار نیفتد، در راه سقوط نکند و…؛ بنابراین به ماشینتان میرسید، لاستیکهایش را عوض میکنید، آن را به یک متخصص نشان میدهید و میخواهید مسیر 18ساعته را در 14 ساعت بروید؛ به این کار، ارتقاي راندمان میگویند که خیلی خوب است. خیلی خوب است که وقتی میخواهید با ماشینتان بروید، با راندمان بالا بروید؛ وقتی میتوانید 14ساعته بروید (اگر راندمان را بالا ببرید)، چرا 18ساعته بروید؟ اما آیا این بهترین فکر است؟ چه کسی گفته است باید با ماشین بروید وقتی میتوانید با جت بروید؟ ماشینتان هر چه میخواهد هم باشد.
پارامتر دیگری وجود دارد به نام effectiveness یا اثربخشی کار. مثلا اگر با ماشین بروید، راندمان کارتان بالاست ولی اثربخشیتان نه. شما که انسان توانمندی هستید، وقتتان ارزش دارد، متخصص هستید و در این 14 ساعت، خیلی کارها را میتوانید انجام دهید، چرا باید با ماشین بروید؟ وقتی به همه اینها نگاه میکنیم، میبینیم کار خیلی اشتباهی است که با ماشین بروید؛ به خصوص وقتی فقط به مقصد فکر میکنید و نمیخواهید از مسیر لذت ببرید، مثلا یک جلسه مهم در مشهد دارید و باید سریع به آنجا بروید. در اینجا اثربخشی اقتضا میکند که مسیر رسیدن به هدف را با جت بروید. این هم پارامتری است که در بحث هدفگذاری، باید دقت کنیم مسیر را چگونه، با چه سرعتی و با چه کیفیتی برویم و چگونه کمترین زمان را صرف کنیم تا به آن هدف برسیم.هدفگذاری برای کارآفرینها
همانطور که عرض کردم، کارآفرینهای ما باید بدانند که خلق هر هدفی، چه مالی و چه معنوی یا علمی، مستلزم اجرای درست قانونمندیهای آن هدف است و هر عرصهای از عرصههای زندگی و کار و تولید و خدمات، قانونمندیهای خودش را دارد. بنابراین یک کارآفرین باید علمی کار کند، مخصوصا در دنیای امروز که خیلی از مسائل سنتی جواب نمیدهند. باید از تکنولوژی روز، شبکههای اجتماعی، ارتباطات انسانی و همه قوانین استفاده کند؛ حتی باید سمینار بگذارد و سخنرانی کند. یک کارآفرین در دنیای امروز باید کاملا علمی عمل کند و با آموزشدیدن روشهای کارآفرینی در دنیای امروز، بتواند یکشبه، ره صدساله را برود. کارآفرینها را ارجاع میدهم که بیایند و از کتابها، کلاسها، سمینارها، کارگاهها و آنچه یک انسان را عالم، آزموده و متخصص میکند، استفاده کنند و بتوانند کارآفرین موفقی باشند. به قول معروف «چو دزدی با چراغ آید، گزیدهتر برد کالا»؛ باید با چراغ علم و آگاهی و مهارت بیایند. صرف اینکه یک برچسب کارآفرین روی خودتان بزنید (حتی کارهایی را هم کردهاید و به جاهایی هم رسیدهاید)، دلیل بر این نمیشود که کارآفرینی هستید که عالمانه عمل میکنید. به همین دلیل است که خیلی از کارآفرینها در دنیای امروز موفق نیستند؛ چون دیمی عمل میکنند، نه علمی.اشاره شد که یک کارآفرین باید سخنرانی کند و ارتباط بگیرد؛ این دیدگاه، یک دیدگاه نوین است، به این معنا که کارآفرینهای ما تا الان به بحث محصول اهمیت میدادند، کاری نداشتند که خودشان در چه جایگاهی هستند. از اینجا بحث تازهای به نام personal branding پیش میآید که به نظر میرسد هم در اقشار کارآفرین و هم در بقیه اقشار، خیلی مهم است و در تحقق اهداف، نقش بازی میکند. خیلی از کارآفرینها، کارخانهدارها، تولیدکنندهها و کسانی که خدماتی را در سازمان خودشان ارائه میدهند، مرتب تلاش میکنند برند خوبی از سازمانشان بسازند. استیو جابز تلاش میکند «برندی» بسازد به نام اپل که این برند را در دنیا مطرح کند و این «برند»، بفروشد، نه کارگران و مدیران؛ چون برند، میتواند بفروشد. خیلی وقتها که میروید لباس بخرید، کلی پول بیشتر میدهید، به خاطر برند، برای اینکه برندِ خوب، اقتضا میکند مشتری، پول بیشتری بدهد و راضی باشد. مسئله branding در هر حوزهای بسیار مهم است. اما نکتهای که کمتر به آن توجه میشود، این است که یک برند زیبا را یک انسان زیبا میسازد. مثلا برند اپل را استیو جابزِ شگفتانگیز میسازد. یعنی برند اپل بر گرده انسانی سوار است و حرکت میکند که نامش استیو جابز است که خود استیو جابز، یک برند شخصی دارد و آن است که دارد عمل میکند. بنابراین هر برند سازمانی، روی یک برند شخصی دارد عمل میکند. به عبارت دیگر برندها حول محور شخصیتها ساخته میشوند. بنابراین اگر فرد کارآفرین یا کارخانهدار اول توجه نکند که من کیستم که میخواهم چنين برندی را ایجاد کنم، خانه از پایبست ویران است؛ چون یک انسان و شخصیت خوب، یک برند خوب را در دنیای بیرون میسازد. نقش personal branding این است که یک برند شخصی خوب میتواند یک برند زیبای سازمانی را تولید کند. برند سازمان، منهای برند شخص، اصلا معنا ندارد.