
روز گذشته قرمزپوشی سهام برای هفتمین روز متوالی ادامه یافت و شاخص کل بورس تهران با افت قریب ۱۶ هزار واحدی به کف کانال ۲.۶ میلیون واحد نزدیکتر شد. هرچند افزایش ریسکهای غیراقتصادی به عنوان یک متهم جدی برای فشار فروشها معرفی میشود، اما وضعیت سودآوری شرکتهای بورسی از نظر عملکرد اقتصادی نیز با این فضا همسو شده است. پیشبینی میشود کل شرکتهای فعال بورس تهران نسبت به سال گذشته فقط ۳۰ درصد رشد سود داشته باشند که حتی اندازه تورم ۴۰ درصدی هم نخواهد بود. بسیاری از شرکتهای پتروشیمی و فولادی که وزن بالایی در بازار سهام ایران دارند حتی نتوانستند سود ریالی فصل بهار سال گذشته را تکرار کنند، درحالی که دلار نیمایی رشد بیش از ۶۰ درصدی نسبت به مدت مشابه سال گذشته داشته است. از نظر ارزندگی نیز نسبت قیمت به درآمد بورس تهران حوالی ۵ واحد است؛ رقمی که گرچه نسبت به میانگین بلندمدت خود پایینتر است، اما نسبت به دورههای پرریسک مشابه که تا حوالی ۴ واحد نیز کاهش مییافت هنوز بالاست. بنابراین، بورس تهران برای رشد علاوه بر آنکه نیازمند قابل پیشبینی شدن فضای غیراقتصادی است، مستلزم تغییر در ریل سیاستگذاریهای اقتصاد کلان است به طوری که مسیر سرمایهگذاری را از انحراف مبتنی بر «توسعه یارانهای» خارج کند.
در چند دهه اخیر هیچگاه تا این حد بازار سهام ایران مشابه وضعیت کلی اقتصاد کشور نبوده است. در کشورهای توسعهیافته وزن صنایع مختلف در بازار سهام شباهت بسیاری به وزن بخشهای مختلف سازنده تولید ناخالص داخلی (GDP) آن کشورها دارد و بازار سهام میتواند آینه تمامنمای اقتصاد آنها باشد. وزن صنعت در بورس ایران نسبت به کلیت اقتصاد بسیار بالا است و بخشهایی مانند خدمات، کشاورزی و بالادست نفت و گاز بر خلاف کلیت اقتصاد سهم بسیار کمی دارند.
پس از سرمایهگذاریهای گسترده دهه هشتاد در بالادست نفت و گاز و وفور منابع انرژی، بسیاری از صنایع انرژیبر شکل گرفتند و عمده شرکتهای بازار سهام ایران نیز همین صنایع هستند. صنایعی که با توجه به ارزان بودن قیمت انرژی و پایین بودن هزینه تأمین مالی توجیه اقتصادی پیدا کردند و روز به روز به تعداد آنها افزوده شد. اما چندسالی است که ناترازی انرژی و بالا رفتن قیمت آن باعث شده است تا سود واقعی شرکتها افت جدی را تجربه کند. دوران خوب شرکتها باعث شد تا علاوه بر تقسیم سود حداکثری، با تعریف پروژههای بدون توجیه اقتصادی و صرفاً مبتنی بر انرژی ارزان، زیان سهامداران را دوچندان کنند.
اگرچه این روزها بسیاری از صاحبنظران ریسکهای غیراقتصادی و جنگ را عامل منفی شدن بازار سرمایه میدانند، اما صورتهای مالی شرکتها نیز حال و روز خوبی ندارند و سودآوری آنها افت جدی را تجربه کرده است. روندی که از سال 1402 به طور جدی شروع شده است و به نظر میرسد همچنان نیز ادامه دارد.
بازار از چه زمانی میتواند به فاز صعودی خود بازگردد؟ از آبان سال گذشته و با رشد دلار نیما، بازار سهام نیز رشد بیش از 60 درصدی را تجربه کرد. این رشد زمانی میتواند ماندگار باشد که سودآوری شرکتها نیز از آن حمایت کند، موضوعی که تا امروز آن را شاهد نبودهایم.
به نظر میرسد با این سطح سودآوری شرکتها، فشار فروش در بازار سهام ادامهدار باشد مگر آنکه تغییراتی را از سمت سیاستگذار شاهد باشیم. مهمترین محرک کوتاهمدت بازار در شرایط کنونی افزایش نرخ ارز نیما و نزدیک کردن آن به ارز آزاد است.
در صورت رشد 20 درصدی ارز نیمایی میتوان انتظار داشت که شاخص کل دوباره به سمت 3 میلیون واحد حرکت کند، در غیر این صورت باید انتظار داشت شاخص در همین حوالی و شاید با کمی افت در محدوده 2.4 تا 2.5 میلیون واحد در کوتاهمدت نوسان کند.
بورس هنوز با کف ارزندگی فاصله دارد
شکی در اینکه ریسکهای سرمایهگذاری بالاست وجود ندارد و نه تنها دغدغههای غیراقتصادی پررنگ است، بلکه حتی در نبود اینها ناترازیهای متعدد مانند انرژی با هیچ دورهای در اقتصاد کشور قابل قیاس نیست. بررسیها نشان میدهد در دورههایی که ریسک بالا است مانند شهادت سردار سلیمانی و وعده صادق یک و همزمان نرخ بهره هم بالا میماند ارزشگذاری بورس به محدوده نسبت قیمت به درآمد (P/E) ۴ واحد تنزل مییابد. اما اکنون هنوز سطح ارزشگذاری بازار بالاتر از این ارقام و حوالی ۵ مرتبه است؛ پس با اینکه میتوان گفت بورس تهران مشابه سال ۹۹ یا دورانهای اوج خود حبابی نیست، اما هنوز تا کف ارزندگی هم فاصله دارد و بخشی از فشار فروشها در بازار سهام به همین دلیل قابل توضیح است. کل شرکتهای فعال در بورس تهران سال ۱۴۰۳ حدود ۱۳۵۰ هزار میلیارد تومان (همت) سود ساختهاند و برای امسال رشدی حدود ۳۰ درصدی برای آن پیشبینی میشود. حال آنکه افزایش تورم در همین مدت حوالی ۴۰ درصد بوده است. پس رشد سود شرکتها حتی اندازه تورم نیز نبوده است.