کاری که لذت شده است
هیچ یک،کارمندی که نمیتوانست برای همسرش، یک چادر مشکی بخرد، الان به کمپانی بيامدبليو آلمان سفارش میدهد تا تمام آپشنها (رنگ، شاسی، تودوزی و…) را سفارشی، به نامش از روز اول، میسازند و برایش به ابوظبی میفرستند و تقدیمش میکنند. آیا وقتی من یک کارمند بودم (وقتی یک اردک بودم)، حتی ممکن بود فکر کنم که زمانی، چنين کشتی (خودرو) شگفتانگیزی زیر پایم است؟ که همسر و فرزندانم سوارش شوند؟؛ همان فاطمهای که او را سوار موتور میکردم و میترسیدیم مبادا بیفتد، امروز در زیباترین خودرو مینشیند. اگر آن زمان به کسی میگفتم، میگفت برو بابا! ما را گرفتهای! چنين اتفاقی را باور نمیکردند. ولی میخواهم بگویم که معجزهها را فقط پیامبران خلق نمیکنند، معجزهها را انسانها خلق میکنند و تکتک شما یک معجزهگر هستید، همانطور که من در زندگیام به اذن خداوند، معجزهها خلق کردم. این داستان، یک واقعیت است. اگر در جایگاه مالیای که میخواهید، نیستید، بدانید که در هفت سال آینده، میلیونرها یا میلیاردرهای خودساختهای قدم به دنیای ثروتمندان ایران میگذارند که قبلا ثروتمند نبودهاند؛ همان جوانانی که آنقدر تشنه و خلاق هستند که برای مسائل مادی خود به سمینارها میروند، کتابها میخوانند، سيديها گوش میکنند، تا قوانین پولسازی را یاد بگیرند و به ثروتمندان حلال خوبی تبدیل شوند. یک خبر خوب برایتان دارم و آن، این است که تعدادی از این جوانان، امروز این متن را میخوانند.بنابراین مهم نیست که از کجا آمدهای، ای رهبر زیبای زندگی! ای لیدر توانمند! ای انسانی که سفرهها پهن میکنی و انسانهای دیگر را به دنیای زیباییها میآوری! هفت سال دیگر، یک میلیاردر به تمام معنا هستی، مطمئن باش. به پول و جیب و پارادایم الانتان نگاه نکنید، شما رهبری هستید که میخواهید در سال 97 بترکانید و شگفتانگیز عمل کنید، چه برسد به هفت سال دیگر؛ هفت سال دیگر، بینظیر عمل میکنید. حتی ممکن است هفت سال دیگر بگویید لزومی ندارد کار کنم، به قول آمریکاییها، میخواهم بازنشسته شوم. حالا میخواهم بروم دنیا را بگردم و لذت ببرم. البته چنين اتفاقی در آدمها نمیافتد، چون دوست دارند بیشتر و بیشتر رشد کنند و به بزرگی برسند. این احساس، خیلی زیباست. خیلی دلم میخواهد این احساس به شما منتقل شود.
چند وقت قبل در تهران، کلاسی داشتم به اسم «رازهای میلیونرهای خودساخته» که اینها چه کار میکنند که میلیونر میشوند. دلم میخواهد معیارهای شغل خوب را برایتان بگویم، چون شغل، کانال رزق خداوند است، کانالی است که از طریق آن میتوانید پول دربیاورید. بعضی از آدمها به یک شغل که فقط آبباریکه است، بسنده میکنند که قابل گسترش نیست، بعضیها هم مانند شما، ارض واسعه خداوند را پر از فرصتها میدانند و شغلی را انتخاب میکنند که قابل توسعه، گسترش، development، بیشتر رشدکردن و به بزرگیرسیدن باشد.خیلی از کارمندها در همه جای دنیا، وقتی فارغالتحصیل میشوند، دنبال یک شغل (job) هستند. سقف آرزوهای یک آمریکایی این است که وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل شد، یک job بگیرد و ماهی، یک مقدار به او بدهند تا بتواند تا آخر عمر زندگی کند. اخیرا در آمریکا از یکی از دانشمندان شنیدم که کلمه job، مخفف the journey of broke یعنی سفری به سوی تنگدستی است. متاسفانه آنچه رویای تمام آمریکاییها و اروپاییها و بعضی از ایرانیهاست؛ که وقتي از دانشگاه بیرون آمد یک میز یا شغل به او بدهند. بدبخت نمیداند قرار است در سفری شرکت کند که در طول تمام این سفر، بهخصوص 70سالگی، ورشکسته و فقیر شود.این، رویای آن بدبخت است، میگوید dream job یعنی این، شغل رویاییام است، همین که بیکار نباشم و بدانم آخر ماه، چیزی دارم. خیلی دلم برای اینطور آدمها میسوزد که دنبال یک job یا آبباریکه هستند، ولی شما چطور؟ حالا جالب اینجاست که کاش حداقل از این job، لذت میبردند، ولی اکثرا زجر میکشند، افسرده و غمگین میشوند، هزار بیماری میگیرند و باید آن چندرغازی را هم که میگیرند، خرج دوا و درمانشان کنند. این، زندگی میشود؟
خوشا به سعادت آن انسانی که شغلی برای خودش انتخاب میکند که به عنوان کانال رزق خداوند، قابل گسترش باشد و هر چه بیشتر تلاش کند، بیشتر دربیاورد. آمریکاییها میگویند do what you love، love what you do. شغلی را انتخاب کنید که اول آن را دوست داشته باشید. اگر در ادارهای کار میکنید که غمانگیز است، اذیت میشوید، زخم معده میگیرید، شما را به خدا بیرون بیایید، انگار که خانهتان آتش گرفته است؛ نترسید، رزق و روزی خدا دست رئیس شما نیست، دست خداست. بیرون بیایید و به این مذلت تن در ندهید که یک عمر با بدبختی زندگی کنید و در 70سالگی از شدت خجالت، بمیرید؛ خجالت زن و بچه و عروس و داماد، خیلی بد است. میخواهم چیزی اضافه کنم و بگویم خوش به سعادت آن انسانی که عاشق کاری که میکند، است و آن کار را با کسانی انجام میدهد که دوستشان دارد.قانون دیگر، این است که اگر کاری را که انجام میدهید، دوست دارید و آن کار را با کسانی انجام میدهید که دوستشان دارید، شما کار نمیکنید، تفریح میکنید. آیا به نظرتان من کار میکنم؟ من عاشق کارم هستم و این کار را در محضر انسانهایی انجام میدهم که دوستشان دارم. من کار نمیکنم، هر روز دارم فقط تفریح میکنم؛ بنابراین دیر و زود اصلا معنا ندارد.