در یک زمان دو کسبوکار را راهاندازی کنیم
هیچ یک،در زمان راهاندازی هر نوع شرکت، سه عنصر ضروری وجود دارد: ایدهای برای یک محصول یا یک خدمت، توانایی در توسعه و توزیع، و سرمایه برای حمایت از کسبوکار تا زمان خودکفایی. من به عنوان یک کارآفرین موازی که دو کسبوکار مجزا را راهاندازی کردهام، درسهای منحصر به فردی فرا گرفتهام که میتواند به کارآفرینان دیگر کمک کند. در اینجا چهار نکته مهم وجود دارد که باید در این مسیر به آن توجه شود:
خودتان را با تغییرات وفق دهید.
هر کارآفرین مشتاقی باید خود را با شرایط در حال تغییر وفق دهد. شما میتوانید به جای صدمهزدن به کسبوکارتان از تغییر برای تقویت آن بهره ببرید. شاید باید ایدههای اصلی بازنگری شوند… و سپس باز هم بازنگری شوند. شاید شما حتی مجبور باشید تغییرات عمدهای بر روی طرح اولیه کسبوکارتان بدهید. بسیاری از چیزها کارآفرینان را مجبور خواهند کرد تا خود را با تغییرات وفق داده و استراتژیها، محصولات و خدمات را با آن تطبیق دهند.در موارد بیشماری، بازار کار میتواند شما را مجبور کند تا همه چیز را بازنگری کنید، همانطور که من را در سال 2008 مجبور کرد. من در والاستریت کار میکردم و هرگز به طور جدی به انجام کاری متفاوت از دیگر شرکتها برای خودم فکر نکردم.تا اینکه افراد شرکت تعدیل شدند به طوری که بازار افت کرد و شرکتها دیگر قادر به ادامه کار نبودند. تنها پس از آن به طور جدی به بررسی کسبوکاری برای خودم فکر کردم. این مدل کسبوکار جدید من را بیش از صرف یک روز دیگر در والاستریت هیجانزده کرد، بنابراین به سمت کارآفرینی رفتم. بازار کار در حال تغییر بود و من میبایست با آن تغییر کنم و این امر من را مجبور کرد تا در مسیر تبدیلشدن به یک کارآفرین موازی قرار بگیرم. این یک خصوصیت مهم هر صاحب کسبوکار مشتاق است.
یک نیاز بازار را برآورده کنید.
برای شروع و راهاندازی یک کسبوکار موفق، چه اولین کار شما باشد چه دومین یا پنجمین کار، ضروری است که یک نیاز حیاتی را در بازار کار شناسایی کرده و سعی کنید با یک محصول یا خدمت نو آن را برآورده کنید. همیشه یک نشانه روشن و آشکار برای نوآوری وجود نخواهد داشت که به طور واضح به شما بگوید چه کسبوکار یا محصولی یک خلأ را پر خواهد کرد. اما به واسطه کار روزانه در بازاری که کار میکنید، بخشهایی که کمبودشان حس میشود خودشان را نشان خواهند داد. به این آشکارسازیها توجه کنید.برای مثال، تجربه من در مدیریت ریسک پیش از بررسی کسبوکار برای خودم دید من را درباره یک نیاز موجود در شرکتم، یعنی ابزارهای تحمل ریسک، گسترده کرد. ابزارهای سنجش تحمل ریسک صرفا بر اساس آزمونهای شخصیت متمرکز بودند، و من خواستم ابزاری را پیشنهاد دهم که نقدینگی شرکت را برای بهبود خدمت به اهداف بلندمدت مشتریان جریان ببخشد. تمایل من به پرکردن فضای خالی در اولین کسبوکارم منجر به راهاندازی دومین شرکت من شد. همیشه به دنبال راههایی برای بهبود محصول یا خدمت خود باشید. شما هرگز نمیدانید لحظه نوآوری چه زمانی برایتان آشکار میشود.
تیم مناسبی استخدام کنید.
شکست برای هر کارآفرینی روی میدهد، خصوصا برای آنهایی که در چندین شرکت دستی دارند. اما همه اینها به نحوه غلبه بر این سختیها مربوط میشوند. ممکن است سرمایه از بین برود و یک شکست یا مانع باعث تاخیر در شروع کسبوکار شود، یا از جنبه دیگر، ممکن است یک هجوم غیرمنتظرهای از کسبوکار به وجود بیاید.در مورد خود من، شروع کسبوکار دومم نیازمند فائقآمدن بر موانع مهمی همچون انتخاب تیم توسعه نامناسب و اشتباهی بود که برای یک پروژه در این حوزه انتخاب خوبی نبود. من به طور متداول از عبارت «هر چقدر پول بدهی آش میخوری» استفاده میکنم و این در مورد من صدق میکرد. در نهایت من این اشتباه را متوجه شدم و از طریق تحقیق کامل بازار، توانستم تیم مناسبی انتخاب کنم که به جای مانعشدن آن باعث افزایش بهرهوری من شود. من با غلبه بر این سختیها و از بینبردن آنها به یک صاحب کسبوکار مجهزتر تبدیل شدم.