از حذف فرهاد مجیدی تا مدارا با مهدی طارمی
یکی از نمونههای کلاسیک این رفتار قاطعانه، به لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۱۴ بازمیگردد. استقلال در آن مقطع قرار بود مقابل الهلال عربستان قرار بگیرد؛ دیداری بسیار حساس که برای آبیها جنبه حیثیتی داشت. اما پیش از آن، استقلال در جام حذفی برابر سپاهان قرار گرفت؛ مسابقهای که در ضربات پنالتی به سود سپاهان تمام شد. فرهاد مجیدی، کاپیتان محبوب استقلال، در آن دیدار به دلیل آنچه مصدومیت عنوان شده بود، از زدن پنالتی امتناع کرد؛ تصمیمی که با واکنش بسیار تند قلعهنویی روبهرو شد. او اعتقاد داشت کاپیتان تیم، آن هم در چنین موقعیتی، باید پیشقدم باشد و بار مسئولیت را بر دوش بگیرد. دلخوری قلعهنویی از مجیدی بهحدی بود که او تصمیم گرفت ستاره محبوب استقلال را با خود به ریاض نبرد؛ تصمیمی بسیار سخت اما مقتدرانه. نتیجه؟ استقلال با گلهای منتظری و برهانی الهلال را شکست داد و پیام اصلی قلعهنویی برای تمام رختکن کاملاً روشن شد؛ هیچکس بالاتر از نظم تیم نیست.
اما امروز و در فضای تیم ملی، بهنظر میرسد همان قلعهنویی قاطع، به شکلی عجیب از برخی رفتارها عبور میکند. نمونه روشن آن ماجرای پنالتی نزدن مهدی طارمی در دیدار اخیر تیم ملی بود؛ جایی که طارمی تصمیم گرفت پنالتی را به مهرداد محمدی بدهد. این رفتار نهتنها نشانهای آشکار از دخالت مستقیم یک بازیکن در فرایند تصمیمگیری فنی بود، بلکه یک سؤال جدی را هم ایجاد کرد؛ آیا قلعهنویی حتی از نام پنالتیزنهای خود خبر داشت؟ اگر داشت، چرا واکنش نشان نداد؟ و اگر نداشت، این خود بزرگترین ایراد مدیریتی یک سرمربی در سطح ملی است.
این اتفاق، بازتابی امروزی از همان رفتاری است که سالها قبل از فرهاد مجیدی سر زد. تفاوت اینجاست که آن روز قلعهنویی واکنشی بسیار سخت و غیرقابل چشمپوشی نشان داد، اما امروز در تیم ملی سکوت کرده یا حداقل برخورد قاطعی از او تا این لحطه دیده نشده است. همین مسأله این پرسش را ایجاد کرده که آیا قلعهنویی با طارمی نیز همانگونه رفتار خواهد کرد که با مجیدی رفتار کرد؟ یا اینکه فشارهای بیرونی، محبوبیت بازیکن، یا شرایط حساس تیم ملی او را از تصمیمگیری قاطعانه بازمیدارد؟
در فوتبال ملی، هیچ بازی تشریفاتی نیست؛ هر نتیجهای در رنکینگ، روحیه عمومی و اعتبار تیم تأثیر مستقیم دارد. بنابراین امتناع یک بازیکن از انجام وظیفه، چیزی فراتر از یک تصمیم لحظهای است؛ این یک پیام ساختاری است و اگر مدیریت نشود، رختکن را از اساس متزلزل میکند.
آنچه مسلم است، تیم ملی با قلعهنویی تنها در صورتی موفق میشود که او از فاز مدارا خارج شود. رودربایستی با بازیکنانی که نه انگیزه سابق را دارند و نه انضباط مورد نیاز را، تیم را به سمت شکست قطعی سوق میدهد. اگر قلعهنویی نتواند مانند گذشته مقابل بازیکنان بزرگ بایستد، نهتنها کنترل رختکن را از دست میدهد، بلکه ممکن است جام جهانی را هم از دست بدهد. امروز، بیش از هر زمان دیگری، تیم ملی نیازمند همان قلعهنویی قدرتمند، قاطع و بدون ملاحظه است؛ نه نسخه کمرمق و محتاطی که اکنون میبینیم.تکلمه: در دایره یک تیم سرمربی حرف اول و آخر را میزند. محبوبیت بازیکن تنها اهرمی باید باشد در جهت موفقیت یک تیم نه عاملی در جهت ناکامی یا ایجاد
انسداد. قلعه نویی زمانی بشدت روی این اصول پایبند بود اما انگار از زمانی که گرد پیری روی موهایش نشسته قدری محافظه کارشده است. این رویه محکوم به شکست است و اولین بازنده خودش خواهد بود.