نوزادان در روزها و هفتههای نخست زندگی نیازمند مراقبتی ویژه و آگاهانه هستند؛ چراکه این دوران از حساسترین مراحل حیات به شمار میرود و کوچکترین خطا یا بیتوجهی میتواند به بروز مشکلات جدی برای سلامت آنها منجر شود.
به گزارش هیچ یک _ چهار هفته اول زندگی، دورهای است که بیشترین خطر برای سلامت نوزاد وجود دارد. در این مدت عوامل زیستی، محیطی، اجتماعی و فرهنگی همگی میتوانند احتمال بیماری یا حتی مرگ را افزایش دهند. مادران بهعنوان مراقبان اصلی، نقش تعیینکنندهای در این میان دارند. دانش و آگاهی آنان در زمینه مراقبتهای ضروری نوزادی، نهتنها اعتمادبهنفسشان را تقویت میکند، بلکه میتواند از باورهای نادرست و غیرعلمی جلوگیری کرده و سلامت نوزاد را تضمین کند. در مقابل، ناآگاهی مادران، بهویژه مادران نخستزا، علاوه بر ایجاد اضطراب و کاهش لذت مادرشدن، خطر خطاهای مراقبتی را بالا میبرد و میتواند تبعات جبرانناپذیری داشته باشد.
یکی دیگر از ابعاد مهم مراقبت از نوزاد، تأثیر باورها و سنتهای فرهنگی است. بسیاری از این باورها بهویژه در کشورهایی با محدودیت منابع بهداشتی همچنان رواج دارند. برای مثال، تاخیر در شیردهی یا استفاده از مواد سنتی بر روی بند ناف میتواند خطراتی در پی داشته باشد. همچنین نقش مادربزرگها و اطرافیان در انتقال این باورها پررنگ است و در برخی موارد، باورهای نادرست جایگزین آموزشهای علمی میشود. با توجه به اینکه ۹۹ درصد مرگومیر نوزادان در کشورهای در حال توسعه رخ میدهد، شناسایی و اصلاح این رفتارها ضرورت ویژهای دارد.
در راستای بررسی بیشتر این موضوع مهم، محمد ارشدی بستانآباد، دانشیار گروه پرستاری کودکان در دانشگاه علوم پزشکی تبریز، همراه با دو همکار دیگر، پژوهشی را با موضوع بررسی دانش مادران در مراقبت از نوزاد و نقش عوامل فردی، اجتماعی و فرهنگی بر آن انجام دادهاند. هدف آنها شناخت وضعیت موجود و یافتن راههایی برای ارتقای سطح آگاهی مادران بوده است.
این پژوهش بهصورت توصیفی بر روی ۲۸۳ مادر نخستزا انجام شد. پژوهشگران با بهرهگیری از دو پرسشنامه، یکی برای سنجش دانش مراقبتی و دیگری برای بررسی شرایط فردی، اجتماعی و فرهنگی، دادههای لازم را جمعآوری کردند. پس از آن، دادهها با استفاده از نرمافزار آماری تحلیل شد تا ارتباط میان عوامل مختلف و سطح دانش مادران روشن شود.
نتایج این بررسیها نشان میدهند که سطح آگاهی مادران در زمینه مراقبت از نوزاد تنها در حد متوسط (حدود ۵۲ درصد) قرار دارد. عواملی همچون دریافت اطلاعات آموزشی، سطح تحصیلات مادر و همسر، شغل و درآمد خانواده، داشتن حامی، محل زایمان و پذیرش باورهای فرهنگی ایمن، همگی با میزان دانش مادران ارتباط مثبت و قابل توجهی داشتند.
بر اساس این یافتهها، پژوهشگران نتیجه گرفتند که برای ارتقای دانش مادران باید به مجموعهای از عوامل فردی و اجتماعی توجه شود. به بیان دیگر، تنها آموزشهای عمومی کافی نیست و لازم است برنامهها بهگونهای طراحی شوند که شرایط خاص هر مادر و محیط پیرامون او نیز در نظر گرفته شود.
یکی از نکات تکمیلی این تحقیق آن است که سطح متوسط دانش مادران در مراقبت از نوزاد نمیتواند کافی تلقی شود. پژوهشهای مشابه نیز همین موضوع را تأیید کردهاند. همچنین مشخص شد که آموزشها در برخی زمینهها مؤثر بوده اما در بخشهای دیگر ضعف وجود دارد؛ به همین دلیل، نیاز به بازنگری محتوای آموزشی و طراحی دورههای هدفمند احساس میشود.
از سوی دیگر، عواملی مانند تحصیلات بالاتر، درآمد مناسب، داشتن همسر با تحصیلات دانشگاهی یا شغل پایدار، و همچنین دریافت کمک از اعضای خانواده در مراقبت، همگی سطح آگاهی مادران را افزایش دادهاند. این موضوع نشان میدهد که ارتقای شرایط اجتماعی ـ اقتصادی میتواند به بهبود کیفیت مراقبت از نوزادان کمک کند. همچنین رسانههای ارتباطجمعی نقش مهمی در انتقال دانش ایفا کردهاند و مادرانی که اطلاعات خود را از این منابع به دست آوردهاند، آگاهی بیشتری داشتهاند.