
موسیقی متن و تیتراژ فیلم «خوب، بد، زشت» یکی از مهمترین آثار مرتبط در حوزه آهنگسازی فیلم است که انیو موریکونه فقید آن را در قالبی منحصر به فرد خلق کرده است.
هیچ یک -گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشتهایم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر هیچ یکhttps://www.hichyek.ir/ آن را دنبال کنید.
در صدوپنجاهوچهارمین شماره از این روایت رسانه ای به بهانه درگذشت زنده یاد سعید مظفری دوبلور پیشکسوت عرصه سینما و تلویزیون که سال های در عرصه گویندگی و مدیریت دوبلاژ فعالیت های ارزنده ای را پیش روی مخاطبان قرار داده بود و دوبلور بسیاری از فیلم های کلینت ایستوود بود، به سراغ موسیقی متن و تیتراژ فیلم «خوب، بد، زشت» ساخته سرجیو لئونه، بازی کلینت ایستوود و آهنگسازی هنرمند بی بدیل دنیای موسیقی انیو موریکونه رفتیم. یک فیلم سینمایی معتبر در دنیای سینما که بسیاری از کارشناسان و اهالی سینما از آن به عنوان یکی از بهترین وسترن های تاریخ سینما یاد می کنند و چه زیبا که این فیلم در ایران علاوه بر جذابیت های محتوایی و بصری که در عرصه های مختلف کارگردانی، بازیگری، آهنگسازی و موارد دیگر داشت، در حوزه دوبله نیز به عنوان یکی از بهترین آثار این حوزه معرفی شده است.

فیلم سینمایی «خوب، بد، زشت» یک اثر سینمایی مهم در ژانر وسترن است که سال ۱۹۶۶ توسط سرجیو لئونه ساخته شد. این فیلم به نوعی سومین و آخرین فیلم از سه گانه کارگردانی است که بی شک می تواند به عنوان یکی از جریان سازترین هنرمندان عرصه سینما معرفی شود.
داستان این فیلم سینمایی هم از این قرار است که ۲ شخصیت با نام های بلوندی (خوب) و توکو (زشت) با هم کار می کنند. آنها با با شگرد خاصی، به فریب کلانترهای مختلف و پول درآوردن از این راه میپردازند. در این میان فردی به نام اینجل آیز (بد) یک آدمکش حرفه ای است که بهخاطر پول حاضر به انجام هر کاری است. او بهدنبال گنجی است که طی جنگ های داخلی آمریکا به دست سربازی به نام «جکسون» که بعدها به «کارسون» نامش را تغییر داده، مخفی شده است. بلوندی و توکو از وجود جنگ خبر ندارند. ولی وقتی وان کیف طی درگیریای که بین او و بلوندی اتفاق افتاده، تصمیم میگیرد وی را در وسط بیابان بدون آب و درحالیکه تشنه است بکُشد، آنها اتفاقاً به بیل کارسون سرباز کذایی، که در حال مردن است، برمیخورند و این تازه آغاز ماجراهای جدیدی برای این سه شخصیت در سیر داستانی فیلم است.
کلینت ایستوود، لی وان کلیف، ایلای والاک، آلدو جوفره، آنتیونیو کاساس، رادا راسیمف، آلدو سامبرل، انتسو پتیتو، لوئیجی پیستیلی، لیویو لورنتسون، آل مولاک، سرجیو مندیزابال، آمریگو کاستریگلا، آنتیونیو مولیونو، روخو، لورنسو روبلدو، ماریو برگا از جمله هنرمندانی بودند که در این فیلم ماندگار تاریخ سینمای وسترن به عنوان بازیگر حضور داشتند.

اما از همه اینها که بگذریم داستان موسیقی متن این فیلم سینمایی دربرگیرنده جذابیت ها و ارزشمندی های فراوانی است که در آن انیو موریکونه فقید به عنوان یکی از مهم ترین و مولف ترین آهنگسازان سینما در آن دوران دست به خلق شاهکاری زد که نه تنها در روزگار خود که حتی در این دوران همچنان یکی از موثرترین، معروف ترین و ماندگارترین ملودی هایی است که توانسته در ذهن مخاطبان، حتی آنهایی که علاقه ای به دیدن فیلم های وسترن ندارند، باقی بماند. یک موسیقی معتبر که مخاطب با شنیدن آن «فانتزی» و «خشونت» را توامان تجربه می کند و شنونده ملودی است که اصلا نمی توان آن را به عنوان یکی از شناسنامه های این فیلم و حتی تاریخ سینمای وسترن محسوب نکرد.
براساس آن چه در روایت های رسانه ای فیلم آمده، آهنگ اصلی بیشتر برای معرفی سه شخصیت اصلی فیلم استفاده می شود. هنگامی که هریک کار خاصی انجام می دهند و در جریان داستان با نام های «خوب»، «بد»، «زشت» معرفی می شوند. شرایطی که سازندگانش را مجاب کرد تا سال ها بعد آلبومی از موسیقی فیلم این اثر ماندگار سینمایی تولید کنند.
موریکونه فقید که از سال ۱۹۶۱ تا پایان عمرش برای نزدیک به ۵۰۰ اثر سینمایی و تلویزیونی در همکاری با کارگردان معتبری چون سرجیو لئونه، برناردو برتولوچی، رومن پولانسکی، فرانکو زفیرلی، الیور استون، کوئنتین تارانتینو، جوزپه تورناتوره، پائولو پازولینی و بسیاری از آثار ارکسترال دیگر موسیقی نوشته است، از سال ۱۹۷۹ نامزد دریافت شش جایزه اسکار در بخش «بهترین موسیقی فیلم» شده است. هنرمندی که در سال ۲۰۱۰ نیز برنده جایزه «پولار» مشهور به نوبل موسیقی هم شد و خود را به عنوان هنرمندی معرفی کرده که آهنگسازی سینما تا حد زیادی مرهون تلاش ها و خلاقیت های مثال زدنی اوست.

اگرچه تا به اکنون آماری رسمی در دست نیست اما منابع متعددی از او که چندان دوست نداشت فقط به عنوان آهنگساز فیلم های وسترن شناخته شود، به عنوان پرکارترین آهنگساز تاریخ سینما یاد میکنند. کما اینکه در نوامبر ۲۰۱۲، نشریه «ورایتی» با کسب نظر از ۴۰ آهنگساز فعال سینمای جهان، موسیقی موریکونه برای فیلم «مأموریت» را بهترین موسیقی نوشته شده برای یک اثر سینمایی تا به آن زمان اعلام کرد. از سوی دیگر در میان آثار او که بالغ بر ۷۰ میلیون نسخه از آن در جهان به فروش رفته، فیلم «روزی روزگاری در غرب» با فروش تقریبی ۱۰ میلیون نسخه از پرفروشترین آلبومهای «اینسترومنتال» موسیقی فیلم در تاریخ سینما بهشمار میآید.
یکی دیگر از قصه هایی که درباره موسیقی متن و تیتراژ فیلم سینمایی «خوب، بد، زشت» منتشر شده، مرتبط با حس و حال و سلیقه سرجیو لئونه کارگردان فیلم است که نمایاهای نزدیک و به یاد ماندنی این کارگردان در فیلم و خشونت تند و تیز و کمدی تهدیدآمیز او به موریکونه کمک کرد تا ایدههای موزیکال ممکن در هنر موسیقی فیلم را تا آنجا که ممکن بود توسعه دهد. کما اینکه لئونه سبک کار موریکونه را پسندیده و حتی منجر به ادامه همکاری های دیگر نیز شده است.
موریکونه درباره چگونگی این همکاری گفتهاست: او خیلی به موسیقی علاقهمند نبود و شناخت چندانی هم از موسیقی نداشت. اما دقیقاً میدانست چه میخواهد. من فیلمهای او را تماشا میکردم و موسیقی مناسب فیلم را پیشنهاد میکردم. معمولاً وقتی قطعهای را برای او مینواختم همان را انتخاب میکرد. اما تردید و دودلی جزء لاینفک وجود لئونه بود و همواره پس از پایان ساخت موسیقی متن فیلم درباره آن دچار شک و تردید میشد. او موسیقی را بخش مهم فیلمهایش میدانست و صحنههای سادهای را برای آنها انتخاب میکرد. بر ادامه موسیقی در جریان نمایش فیلم اصرار میورزید و به همین جهت اغلب صحنههای فیلم هماهنگ با سبک موسیقی پیش میرفت.

در روایت دیگری درباره ساخت موسیقی «خوب، بد، زشت» نیز چنین توضیح داده شده که لئونه و موریکونه پیش از آغاز فیلمبرداری فیلم مدتها درباره موسیقی آن بحث کردند. حتی موریکونه بسیاری از قطعات را پیش از آغاز فیلمبرداری ساخت. لئونه نیز برای تقویت حس بازیگران و رسیدن به ریتم تصویری مناسب، این آهنگها را زمان فیلمبرداری پخش میکرد. به این ترتیب ریتم حرکت دوربین و بازیگران هماهنگی بسیار دقیقی با ریتم موسیقی موریکونه پیدا کرد. تم اصلی فیلم، یک ملودی با نتهای اندک است که با الهام از صدای گرگ وحشی صحرایی ساخته شده که در همان نمای نخست فیلم دیده میشود. حیوانی که در میان خرابهها پرسه میزند و زوزه میکشد.
در ادامه این روایت آمده است که موریکونه برای توصیف هر یک از شخصیتهای اصلی فیلم، تم اصلی را با یک ساز جداگانه اجرا کرده است. بهطور مثال برای شخصیت «بلوندی» با بازی کلینت ایستوود از «فلوت پیکولو» برای شخصیت «آنجل آیز» با بازی لی وان کلیف از ساز «اوکارینا» و برای ایلای والاک از نعره انسان استفاده کرده است. این تم که بارها در فیلم شنیده میشود از توجه بیشتری نزد سینماروها برخوردار شد و بعدها الهام بخش گروههای موسیقی چون «رولینگ استونز» و گروههای موسیقی راک و پانک مثل متالیکا شد. البته استفاده موریکونه از گیتار اسپانیایی نیز شکل باورپذیرتری به فضای مکزیکی فیلم بخشیده است. در این مسیر «پادره رامیرز» قطعه آرامی است که بر پایه تم اصلی نوشته شده و با گیتار اسپانیایی نواخته میشود.
یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد موسیقی فیلم «خوب، بد، زشت» صدای سوت جان اونیل است که موریکونه از آن به عنوان یک ساز استفاده کرده است. این ساز روی نماهای باز از صحرا که سوارکار تنهایی در آن میراند، شنیده میشود و کاری می کند موسیقی موریکونه مانند شکل داستان و شخصیتهای لئونه ساده باشند. او در ساخت موسیقی «خوب، بد، زشت» از سازدهنی نیز استفاده کردهاست. در این راستا «مارستا» قطعه آرامی است که با سازدهنی نواخته میشود.
داستان «خوب، بد، زشت» در پس زمینه جنگ های داخلی آمریکا اتفاق میافتد. در صحنهای از فیلم کلینت ایستوود و الی والاک در مسیرشان با یک سرباز زخمی که در حال مرگ است مواجه میشوند. هم دردی ایستوود با این سرباز، نشاندهنده قلب رئوف او، علیرغم ظاهر خشن و بیرحم او است. موریکونه قطعه «مرگ سرباز» را برای این صحنه ساخته که با یک آواز کر مردانه شروع میشود و با ساز دهنی همراه است. موسیقی او با آخرین نفسهای سرباز در حال مرگ همنوایی میکند.
در پایان فیلم هم صحنه دوئلی سه نفره در گورستان دیده میشود. آهنگساز در این صحنه با ترکیب گیتار الکتریک و اسپانیایی و سازهای بادی و زهی موسیقی دراماتیکی ساخته که به روح فیلم لئونه و شخصیتهای فیلمهای او نزدیک است. موسیقیای که با شلیک نخستین گلوله متوقف میشود.

پرویز جاهد در کتاب «یک قرن موسیقی فیلم» درباره موسیقی متن و تیتراژ فیلم «خوب، بد، زشت» نوشته است: انیو موریکونه در ساخت موسیقی فیلم «خوب، بد، زشت» از افکتهای صوتی مثل شلیک گلوله، سوت زدن انسان، نعرههای آدمها و زوزه شلاقها در هوا در ترکیب با سازهای بومی سیسیلی، ترومپت، گیتار و گیتار اسپانیایی استفاده میکند که در آن زمان بسیار تازگی داشت و بسیار عجیب و متفاوت به نظر میرسید، اما با نگاه تازه لئونه به ژانر وسترن مطابقت داشت.
تم اصلی موسیقی فیلم یک ملودی دو نتی است که با الهام از نعره گرگ وحشی ساخته شده که در همان ابتدای فیلم میبینیم که در میان خرابهها پرسه میزند و زوزه میکشد. موریکونه بیشتر برای معرفی سه شخصیت اصلی فیلم از موسیقی استفاده میکند. هنگامی که هریک کار خاصی انجام میدهند یا در اول و آخر فیلم، که با اسمهای «خوب»، «بد» و «زشت» معرفی میشوند.
یکی از ویژگیهای منحصر بهفرد موسیقی فیلم «خوب، بد، زشت» استفاده خلاقانه موریکونه از صدای «سوت انسان» به عنوان یک ساز است. شنیده شدن صدای سوت روی نماهای باز از دشت که سوارکار تنهایی در آن میراند، شاعرانه و تاثیرگذار است و حس تنهایی سوارکار در دل طبیعت وحشی را به بهترین شکل منتقل میکند. موریکونه در ساخت موسیقی این فیلم به طور ویژه از ساز «هارمونیکا (ساز دهنی)» استفاده کرده است.

اما اگر بخواهیم کمی هم درباره فیلم سینمایی «خوب، بد، زشت» و موسیقی شاهکارش حرف بزنیم، باید به منابع زیادی که توسط هنرمندان، پژوهشگران و کارگردانان مختلف ایرانی و خارجی درباره آثار موریکونه روایت شده، بپردازیم.
به عنوان مثال کوئنتین تارانتینو گرچه فیلم «خوب، بد، زشت»، را بهترین فیلم تاریخ سینما از نظر کارگردانی دانسته است اما بر این باور است یکی از مهمترین ویژگیهای این فیلم موسیقی آن است که انیو موریکونه آهنگساز بزرگ ایتالیایی آن را ساخته است.
استیون اسپیلبرگ کارگردان معروف هالیوود هم درباره این هنرمند گفته است: موسیقی «روزی روزگاری در غرب»، «روزی روزگاری در آمریکا» و «مأموریت» از بهترین آثار موریکونه است و من همواره آنها را دوست داشتهام. آنچه به راستی از موریکونه پسندیدم آن است که باکی از نوشتن ملودی در او وجود نداشت.
سرجیو لئونه کارگردان فیلم «خوب، بد، زشت» هم درباره او گفته بود: همیشه موسیقی گویاتر از کلام است و همیشه گفتهام موریکونه بهترین فیلمنامهنویس من بوده است.
رنه فلمینگ خواننده آمریکایی مشهور اُپرا، نیز درباره موریکونه اظهار کرده است: نه تنها صنعت موسیقی بلکه صنعت سینما نیز تا حد زیادی مدیون این آهنگساز استثنایی و برجسته است که توانسته در ژانرهای بسیاری با صداقت و خلاقیت، حرفی برای گفتن داشته باشد. طبیعت نوستالژیک آثار او به طور شگفتانگیزی تصاویر بصری را در ذهن ما ارتقا میدهد و عمیقترین احساسات را در ما برمیانگیزد.
برناردو برتولوچی کارگردان ایتالیایی، هم درباره شخصیت موریکونه گفته بود: او کسی بود که ۲ شخصیت داشت؛ یکی آهنگساز موسیقی معاصر و دیگری آهنگساز آثار حماسی بزرگ. او در تمام زندگیاش تلاش کرد یکی از این شخصیتها را با کمک شخصیت دیگر کامل کند و این کار را به گونهای انجام داد که هر ۲ شخصیت یکدیگر را تقویت کردند.
بری لوینسون کارگردان آمریکایی هالیوود، هم درباره هنر موسیقی موریکونه گفته است: او در استودیوی خودش پیانو نداشت. همیشه فکر میکردم که همراه با آهنگسازان، مقابل یک پیانو مینشینید و سعی میکند تا یک ملودی پیدا کند اما اینطور نبود. او ملودی را در ذهنش میشنید و آن را مینوشت. او همه آنچه را که تکتک نوازندههای ارکستر قرار بود همراه با یکدیگر بنوازند به طور کامل در ذهنش میشنید.

به هر ترتیب همان طور که پیش تر نیز توضیح داده شد، درباره اعجوبه ای به نام موریکونه می توان مطالب و گفتارهای رسانه ای متفاوت و متنوعی را منتشر کرد. مسیری که معرف یکی از مهم ترین، موثرترین و معتبرترین هنرمندان عرصه موسیقی فیلم است که در زندگی پربار خود جایزه ای نبوده که نبرده باشد. شرایطی درخشان برای آهنگسازی درخشان که نام او را در تاریخ سینما و موسیقی دنیا تا ابد ثبت خواهد کرد.