
برندسازی شخصی برای کارآفرینان
هیچ یک،در شماره گذشته از برندسازی شخصی نوشتم. توضیح دادم که فردی مثل استیو جابز تلاش کرد برندی بسازد به نام اپل که در دنیا آن را مطرح کند و این برند بفروشد، نه کارگران، نه مدیران و نه آدمها… بلكه برند، بفروشد؛ چون برند میتواند بفروشد. وقتهايي که میروید لباس بخرید، به خاطر برند، کلی پول بیشتر میدهید، برای اینکه برندِ خوب، اقتضا میکند مشتری، پول بیشتری بدهد و راضی باشد. مسئله branding در هر حوزهای بسیار مهم است. اما نکتهای که کمتر به آن توجه میشود، این است که یک برند زیبا را یک انسان زیبا میسازد. مثلا برند اپل را استیو جابزِ شگفتانگیز میسازد. یعنی برند اپل بر گرده انسانی سوار است و حرکت میکند که نامش استیو جابز است؛ خود استیو جابز، یک برند شخصی دارد و آن است که دارد عمل میکند. بنابراین هر برند سازمانی، روی یک برند شخصی دارد عمل میکند. به عبارت دیگر برندها حول محور شخصیتها ساخته میشوند. بنابراین اگر فرد کارآفرین یا کارخانهدار، نخست توجه نکند که من کیستم که میخواهم چنين برندی را ایجاد کنم، خانه از پایبست ویران است؛ چون یک انسان و شخصیت خوب، یک برند خوب را در دنیای بیرون میسازد. نقش personal branding این است که یک برند شخصی خوب میتواند یک برند زیبای سازمانی را تولید کند.برند سازمان، منهای برند شخص، اصلا معنا ندارد. همیشه کارهای خوب، محصولات خوب و خدمات خوب را انسانها و شخصیتهای خوب میسازند. عامل تعیینکننده، انسانها هستند. بنابراین به نظر من، هر کارآفرین، کارخانهدار، سازمان یا بنگاه اقتصادیای اگر دلش میخواهد برند زیبایی از کارش بسازد، باید بداند این برند، حول محور شخصیت خودش ساخته میشود.
امروز نه تنها در ایران، بلکه در دنیا، تکنولوژی فکر (که این برادر کوچکتان درست کرده است)، یک برند است، حتی میتوان گفت یک برند جهانی است؛ اما به نظر شما این برند جهانی، مترادف با چه انسانی است؟ بر گرده چه انسانی سوار است؟ با کمال تواضع عرض میکنم: دکتر علیرضا آزمندیان. حالا اگر این دکتر علیرضا آزمندیان، کسی نباشد، سواد، معلومات، دانش، مهارت، اخلاق، شخصیت و معنویتی نداشته باشد، کجا میتواند کاری کند که مردم، تکنولوژی فکر را دوست داشته باشند، به دنبالش بروند و نتیجه بگیرند؟ باز برمیگردیم به این شعر که «بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست/ از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی». Brand چیست؟ Personal branding چیست؟ به نظر من تمام 80 میلیون مردم ایران، مانند هفت میلیارد مردم جهان، هر نفر برای خودش یک برند دارد. یعنی کودکی که به دنیا میآید، یک برچسب روی پیشانیاش زدهاند که این، برند من است؛ اسم این برند هم علیرضا، فاطمه، حسن یا… است که بر یک برند دلالت میکند. انسانها با برند به دنیا میآیند، اما اینکه این برند، چگونه در چشم دیگران دیده شود، مهم است؛ اینکه این برند چگونه ساخته شود. علم انسان کمکم رشد میکند و برند ساخته میشود. به عبارت دیگر، برندها در طول عمر ساخته میشوند. Personal branding یا برند شخصی، در طول عمر ساخته میشود. ما همه، هر کاری میکنیم، در واقع داریم برندی را تولید میکنیم، ولی باید تعریف درستی از آن داشته باشیم؛ برند، این نیست که تو کیستی، این است که تو کیستی و در چشم دیگران چگونه دیده میشوی و چه کسانی تو را میبینند. بنابراین اگر تمام ویژگیهای شخصیت شما را در دایرهای به نام شخصیت شما بریزیم، بیرون این دایره، دایره دیگری قرار دارد به نام دایره مردم و جامعه. اگر شخصیت زیبایی بسازید که مردم مطلع نباشند، به درد نمیخورد؛ شما یک گنج خاموش هستید. اگر مردمانی هم باشند که طالب چیزهای دیگری باشند و شما را نبینند، باز هم به درد نمیخورد. بنابراین هر وقت بتوانیم این دو دایره را آنقدر به هم نزدیک کنیم که در دل یکدیگر بروند و فصل مشترکی داشته باشند، به آن فصل مشترک، برند شخصی شما میگویند؛ یعنی تو کیستی و از آنچه هستی، چقدر از مردم مطلع هستند؟ چه تعداد از مردم جامعه مطلعاند که تو کیستی، چگونه انسانی هستی و چگونه پای درس تو بیایند، از تو خرید کنند، با تو معاشرت کنند، ازدواج کنند، شریک شوند و…؟
بنابراین برند شخصی، دو پارامتر بسیار اساسی دارد؛ اینکه تو کیستی و چگونه این شخصیت، درایت و زیباییها را در خودت ساختهای و دیگری اینکه چگونه این زیبایی و مهارت را در معرض تماشای دیگران قرار دادهای و چقدر توانستهای انسانها را به دایره وجود خودت بیاوری تا تو را ببینند، بشناسند و مشتریان دکان زندگی تو شوند؟پس مرحله اول، آموزشهاست، چیزهایی که یاد میگیرید، رفتارتان، مدارج عالیتان و…، یاد میگیرید که چه کسی میشوید. ولی برای مرحله دوم، در دنیای امروز، باید از تکنولوژیهای روز استفاده کنید تا زیباییهای وجود خودتان را به جهان هستی و مردم اعلام کنید که «من اینجا هستم، من را ببینید». این کار را هم به صورت آفلاین میتوانید انجام دهید و هم آنلاین. آفلاین، به این صورت است که برای مردم سمینار بگذارید، مردم را دعوت کنید، آگهی بدهید یا با آدمها ملاقات کنید، در سمینارها حضور داشته باشید، با آدمها ملاقات کنید و آفلاین حرف بزنید و کمکم در دل آنها، جایی پیدا کنید؛ ولی در دنیای امروز، این کافی نیست. همانطور که عرض کردم، روزی من به ایران آمدم و میخواستم برند خودم را مطرح کنم؛ به پارک ملت رفتم و تراکت پخش کردم؛ آیا امروز هم باید همین کار را بکنم؟ قطعا نه! اینکه تراکتهای زیبا پخش کنید، خوب است، ولی آیا اثربخش هست؟ اثربخش این است که از شبکههای اجتماعی استفاده کنید و مردم شما را ببینند.شاید امروز digital marketing حرف اول را در بحث ارائه برند در دنیای انسانها میزند و سازمانهایی که از این مفاهیم digital marketing استفاده میکنند، بسیار موفقترند؛ آنها یکشبه، ره صدساله میروند، آیکان میشوند، در چشم دیگران جلوه میکنند و مردم خیلی سریع با این برند آشنا میشوند، محصولاتش را میخرند و مشتریان دکان زندگیشان میشوند.
کلام نهایی
به نظر من، نقش اصلی را تلاشهای انسان ایجاد میکند، بعد تلاشهای اثربخش (نه با راندمان بالا)؛ یعنی اثربخشی و راندمان، هر دو در مورد هدف صدق میکند؛ یعنی میتوانی پیاده، با ماشین یا با جت بروی. چون امروز در دنیای بشر، زمان سرمایه بسیار ارزشمندی است. جهان با سرعت برق به جلو میرود و به خصوص در داستان رقابتها، اگر یک لحظه غافل شوی، رقیب از تو جلو میزند. هیچکس نمیتواند فراموش کند که زمانی نوکیا، چگونه حرف اول را در ایران و خاورمیانه میزد، یا حتی بلکبری در آمریکا که اصلا اسم موبایل شده بود، میگفتند «بلکبری داری؟» یعنی موبایل داری؟ چه میشود که آقای استیو جابز میآید و یکمرتبه 50 میلیون آیفون را در دنیا میریزد و بلکبری یکشبه میمیرد! امروز کارها سخت شده است، فروش سخت شده است، تولید و پولدرآوردن واقعا سخت شده است، باید مرتب بالا بمانی تا بتوانی حرفی برای گفتن داشته باشی. فرمولها و معادلات دنیای امروز با زمانهای قبل خیلی فرق میکند. اصلا نمیتوانید سنتی عمل کنید، وگرنه از قافله عقب میمانید و رقیب از شما جلو میزند.