
چطور با سختیهای زندگی مواجه شویم؟
هیچ یک،«زندگی هیچ وقت کامل و بینقص نیست. همه ما به نوعی در زندگی از گزینه ب استفاده میکنیم. این کتاب به ما کمک میکند تا با نهایت قدرت این کار را انجام دهیم.» (گزینه ب، ص 13)
در اولین روز ماه مه سال 2015، زندگی مدیر ارشد اجرایی فیسبوک، شریل سندبرگ، ناگهان از هم پاشید. وقتی شریل تعطیلات خود را در مکزیک میگذراند، همسرش، دیو گلدبرگ، به طور غیرمنتظره و اتفاقی از دنیا رفت و زندگی او را به نابودی کشاند.
در کتاب گزینه ب، شریل و همکار نویسندهاش، آدام گرنت، با صداقت بیرحمانه و بدون رودربایستی، درباره این موضوع مینویسند که چطور میتوانیم ماهیچههای استقامت خود را تقویت کنیم. درست است که خوشبختانه همه ما با فاجعههای بزرگی مثل آنچه شریل تجربه کرد مواجه نمیشویم، اما هیچ یک از ما در مقابل موانع زندگی، از شکلها و مدلهای مختلف آن، ایمن نیستیم.به قول نویسندههای کتاب: «همه ما از دستدادن را تجربه میکنیم: از دستدادن شغل، از دستدادن عشق زندگیمان، از دستدادن خود زندگی! شکی نیست که این اتفاقات خواهند افتاد. مسئله این است که ما چطور با این تجربههای دردناک زندگی مواجه میشویم.»سندبرگ و گرنت به ما ابزاری میدهند تا در چنین شرایطی بتوانیم استقامت لازم را داشته باشیم و به بهترین شکل ممکن از چنین تجربههایی گذر کنیم.
ایده اصلی
از این سه مورد اجتناب کنید.
«مطالعات مختلف نشان میدهند که اگر این حقیقتها را بدانیم و درک کنیم، از سختیهای زندگی راحتتر عبور میکنیم: سختیها و مشکلات تماما تقصیر ما نیستند، تمام جنبههای زندگیمان را تحت تاثیر قرار نمیدهند، و برای همیشه در زندگیمان باقی نمیمانند.»(گزینه ب، ص 16)
برای اینکه بتوانیم در مواقع سختی، بر آن غلبه کنیم لازم است از قبل برای آن آماده باشیم. این طور به موضوع نگاه کنیم: به عنوان یک حرکت پیشگیرانه باید برای هر چیزی که زندگی به سمتمان پرتاب میکند آماده باشیم. به همین دلیل بهتر است بذرهای استقامت، پایداری و انعطافپذیری را در نهاد خود بکاریم تا در هنگام مواجهه با موانع زندگی از میوه آن بهره بگیریم. نحوه برخورد ما با اتفاقات منفی زندگی میتواند چنین بذرهایی را در وجود ما بکارد. مارتین سلیگمن چند دهه تلاش کرد تا دریابد چرا بعضی از مردم در شرایط سخت به راحتی از پس آن برمیآیند در حالی که بعضی دیگر زیر بار سنگین مشکلات و اتفاقات منفی زندگی کمر خم میکنند. در نتیجه این مطالعات، او سه مورد را برای «نجات فوری و جادویی» کشف کرد، که این سه مورد از این قرارند:
شخصیسازی: اعتقاد به مقصربودن خود در اتفاق
فراگیربودن: اعتقاد به اینکه یک اتفاق تمام جنبههای زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد.
دوام: اعتقاد به اینکه این اتفاق و عواقب آن برای همیشه در زندگی ما باقی خواهد ماند.
آگاهبودن به این سه مورد کمک میکند تا دفعه بعد که با مشکلی مواجه شدید از این حسهای منفی اجتناب کنید. دو راه بسیار موثر برای تقویت ماهیچههای استقامت خود را در زیر میخوانیم.
الماس اول- تبدیل احساسات به کلمات
«بیش از صد پروژه مطالعاتی اثرات درمانی یادداشتبرداری روزانه و خاطرهنویسی را اثبات کرده است. این روش معجزهآسا به دانشجویان پزشکی، بیماران با دردهای مزمن و زنان بعد از زایمان کمک کرده است.» (گزینه ب، ص 63-62)
به عنوان کسی که شیفته نوشتن است، کاملا آگاه هستم که فرآیند نوشتن چقدر میتواند باعث پالایش روح و روان انسان شود. با خواندن کتاب گزینه ب متوجه خواهید شد که نوشتن چقدر میتواند اعتماد به نفس و محبت و احساس خوب شما را نسبت به خودتان افزایش دهد، که این مسئله قدرت و استقامت شما را در مواقع مواجهه با سختیها به طور چشمگیری افزایش خواهد داد. آزمایش زیر نشان میدهد این تجربه چه تاثیر عمیقی میتواند روی فرد داشته باشد: «چند دهه قبل، روانشناس جیمی پنبیکر، از دو گروه از دانشجویان خواست که به مدت چهار روز، روزانه پانزده دقیقه، خاطرهنویسی و یادداشتنویسی انجام دهند. از گروه اول خواست درباره موضوعات غیراحساسی بنویسند و به گروه دوم گفت موضوع نوشتههایشان بحرانیترین تجربههایشان باشد- مثل تجاوز، تلاش برای خودکشی و مورد سوءاستفاده قرارگرفتن. بعد از یک روز خاطرهنویسی، گروه دوم شادی کمتر و فشار خون بالاتری داشتند. این موضوع قابل توجیه و منطقی به نظر میرسید، چون مواجهه با تجربههای بحرانی زندگی دردناک و استرسزاست. اما این روانشناس، افراد هر دو گروه را بعد از شش ماه دوباره مورد بررسی قرار داد، و مشاهده کرد که نتایج برعکس شدهاند. افرادی که درباره تجربههای بحرانی خود نوشته بودند از نظر احساسی و فیزیکی سالمتر بودند.»
یادداشت نویسی روزانه این سه فایده را دارد:
افزایش تعداد نوعی از گلبولهای سفید| عملکرد بهتر کبد| پاسخدهی بهتر آنتیبادیها
نویسندههای این کتاب یادآوری میکنند که یادداشتنویسی و خاطرهنویسی روزانه فعالیتی است که میتوانید آن را هر وقت بخواهید شروع و تمام کنید. فعالیتهای مشابه دیگری هم پیشنهاد میشود که میتوانید از مزایای آن استفاده کنید: دستاوردها و موفقیتهای خود را شناسایی کنيد و هر روز سه کاری را که به خوبی انجامش دادهاید بنویسید. یک شکست یا موقعیتی را که در آن تحقیر شدهاید به خاطر آورید (اشتباه نکنید، هدف از این کار خودآزاری نیست). نامهای خطاب به خودتان بنویسید. در آن، همانطور که دوستی در شرایط مشابه را دلداری داده و به او احساس درک و همدلی میدهید، با خودتان هم همانطور صحبت کنید و حرفهایتان را بنویسید. در مقایسه با گروه کنترل، افرادی که با خودشان مهربان بودهاند در مقایسه با افرادی که فقط درباره نکات و تجارب مثبت خود نوشتهاند، 40 درصد شادتر و 24 درصد کمتر عصبانی بودند. زود باشید، نوشتن را شروع کنید!
الماس دوم- بازخورد
«توانایی شنیدن بازخورد دیگران نشانه استقامت و انعطافپذیری است، و افرادی که این توانایی را دارند آن را از سختترین راه ممکن به دست آوردهاند.» (گزینه ب، ص 151)
ممکن است به نظر شما بازخورد و انعطافپذیری ارتباطی با هم نداشته باشند، اما دارند. بازخورد یکی از عوامل ضروری برای رشد ماست، هم از نظر شخصی و هم از نظر شغلی. اما چند نفر از ما میتوانیم به راحتی بازخورد را بپذیریم؟
در مواقع دریافت بازخورد منفی، مسئله مهم در تاثیرگذاری آن این است که این بازخورد را در چه قابی قرار میدهیم و آن را چطور معنی میکنیم. مثلا «من این نظر را درباره شما میدهم چون از شما انتظارات بالایی دارم و میدانم که شما میتوانید این انتظارات را برآورده کنید.» برای داشتن تیمی که به راحتی از انتقاد و بازخورد استقبال کند داشتن ارتباطات صادقانه و بیریا ضروری است. وقتی که شرکتی شکست میخورد، اغلب به خاطر دلایلی است که همه میدانند اما تقریبا هیچکس آنها را به زبان نیاورده است. کمتر کسی جرات داشته بازخورد منفی بدهد، به خصوص به رئیس! سندبرگ اعتقاد دارد بهتر است حداقل یک مکالمه سخت در ماه داشته باشیم و اعضای تیمش را تشویق به این کار میکند. ممکن است ابتدا این کار برایتان سخت باشد، اما اگر این شیوه را ادامه دهید در پایان سازمانی خواهید داشت با ارتباطات باز و صادقانه و مشکلات کمتر.موانع و مشکلات اجتنابناپذیر هستند. اما میتوانیم در برخورد با آنها به ابزاری مثل طنز و شوخی، نیت خوب و بردباری مجهز شویم تا از آنها سادهتر گذر کنیم.