
نیلوفر اردلان در دو راهی تیم ملی و باشگاه
با این حال، نیلوفر اردلان در جدیدترین اظهارنظر خود، به این شایعات واکنش نشان داد. او با تأکید بر تمرکزش بر تیم ملی، گفت: «سلام و ارادت خدمت همه عزیزان، پیرو خبری که منتشر شده خواستم خدمت دوستان عرض کنم که تا به امروز پیشنهادات مختلفی چه از تیمهای تهرانی و چه تیمهای شهرستانی به من برای سرمربیگری تیمهای لیگ برتر شده، ولی من تمام فوکوس ذهنی و تمرکزم را برای مسابقات تیم ملی گذاشتهام تا بتوانیم برویم و تاریخسازی کنیم. امیدواریم بتوانیم کارهای بزرگی انجام بدهیم که شایسته دختران سرزمینم باشد. انشاءالله بعد از اتمام بازیهای تیم ملی تصمیم گرفته میشود که چه کاری میخواهم انجام بدهم و امیدوارم هر چه که اتفاق میافتد به صلاح همه باشد.»
در این بیانیه، اردلان با صداقت همیشگیاش تأیید کرده که پیشنهادهایی از تیمهای لیگ برتری داشته، اما تصمیمگیری نهایی را به بعد از رقابتهای تیم ملی موکول کرده است. این موضع حرفهای از سوی یک مربی ملی قابل احترام است، اما در دل خود یک تناقض جدی را نیز یادآوری میکند: قانون ممنوعیت فعالیت همزمان مربیان ملی در سطح باشگاهی.قانونی که کاربردی ندارد
طبق مقررات جاری، مربیانی که در کادرفنی تیمهای ملی فعالیت میکنند، اجازه ندارند همزمان در لیگ برتر یا دستههای پایینتر بهعنوان سرمربی یا مربی مشغول به کار باشند. هدف از این قانون، حفظ تمرکز مربیان بر تیم ملی و جلوگیری از تعارض منافع عنوان شده، اما در فوتبال زنان ایران که همچنان درگیر مشکلات زیرساختی و اقتصادی است، اجرای سختگیرانه این قانون عملاً مربیان توانمند را در تنگنا قرار میدهد.
نمونه روشن این چالش، وضعیتی است که مرضیه جعفری، سرمربی سابق تیم ملی نوجوانان، تجربه کرد. او که با تیم خاتون بم سالها افتخار آفرید، با پذیرش هدایت تیم ملی دیگر اجازه فعالیت رسمی در لیگ را نداشت و در نهایت با عنوان مدیر فنی به کار بازگشت تا راهی برای دور زدن قانون پیدا شود؛ راهحلی نیمبند که نه برای مربی رضایتبخش است، نه برای باشگاه، و نه حتی برای ساختار فوتبال زنان کشور.
نیلوفر اردلان هم در موقعیتی مشابه قرار دارد. اگرچه فعلاً تمرکز او روی تیم ملی است، اما تردیدی نیست که باشگاههای بزرگی مثل پرسپولیس و ایستا کردستان با نگاه حرفهایتر، به دنبال استفاده از تجربه و تخصص او هستند. محروم کردن باشگاهها از حضور چنین مربیانی، نهتنها به رشد لیگ کمک نمیکند، بلکه باعث دلسردی چهرههای شاخص فوتبال زنان نیز میشود.
وقت بازنگری است
در شرایطی که هنوز فوتبال زنان از کمبود امکانات، نبود حمایتهای مالی پایدار و حقوقهای ناعادلانه رنج میبرد، وضع قوانینی که مربیان ملی را از شغل دوم که گاه تنها منبع درآمد آنهاست، منع میکند، بیشتر از آنکه سود داشته باشد، ضرر دارد. میانگین دستمزد مربیان زن تیمهای ملی گاهی به اندازه نصف حقوق یک مربی مرد در لیگ برتر هم نیست. بنابراین، منع آنها از فعالیت باشگاهی به معنای محرومکردنشان از حداقلهای معیشتی است.
فدراسیون فوتبال، بویژه در حوزه زنان، باید رویکردی واقعگرایانهتر اتخاذ کند. شاید وقت آن رسیده باشد که یک بازنگری کلی در قوانین مربوط به اشتغال همزمان مربیان صورت گیرد و استثناهایی برای فوتبال زنان لحاظ شود. همانطور که بسیاری از کشورهای پیشرفته به مربیان زن اجازه میدهند در چند رده و حوزه فعالیت کنند، ایران هم باید زمینهای فراهم کند تا چهرههایی چون اردلان و جعفری، بتوانند بدون دغدغه مالی و قانونی، هم به توسعه لیگ کمک کنند و هم به ارتقای تیم ملی.
پایان انتظار، پس از بازیها
آنطور که نیلوفر اردلان گفته، همه چیز به پایان مسابقات تیم ملی گره خورده است. تصمیم نهایی او چه ادامه مسیر با تیم ملی، چه بازگشت به لیگ، بیشک بر فضای فوتبال زنان تأثیر خواهد گذاشت. اما فارغ از این انتخاب، آنچه اهمیت دارد، حفظ و حمایت از سرمایههای انسانی این فوتبال است. مربیانی چون اردلان، نهتنها با دانش فنیشان بلکه با منش حرفهایشان الگو هستند. امید که تصمیمسازان فوتبال زنان به جای تنگنظری، راهی برای هموار کردن مسیر آنها پیدا کنند.