
گاهی باید خیلی دور بروی تا بفهمی آنچه دنبالش بودی، همینجا بوده؛ در خانه، در ایران. تجربهای که میتواند نگاه ما را به وطن، رسانه و واقعیت کاملاً عوض کند. در ادامه، گزارشی میخوانید از تجربه زیسته یک استاد دانشگاه که پس از ۲۳ سال زندگی در انگلستان، تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
به گزارش هیچ یک زندگی – دکتر احسان شریف پاقلعه، استاد جوان و پر افتخار دانشگاه علوم پزشکی تهران، کسی است که برخلاف بسیاری از تصورات رایج درباره «آرمانشهر بودن غرب»، مسیر زندگیاش را با بازگشت به ایران و خدمت به وطنش پیوند زده است. او که از چهار سالگی در انگلستان بزرگ شده، پس از ۲۳ سال زندگی در بریتانیا، به کشور بازگشته و اکنون نهتنها عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است، بلکه معاون علمی و فناوری آزمایشگاه جامع پیشبالینی این دانشگاه نیز میباشد؛ مرکزی که در رده ۱۰ آزمایشگاه برتر جهان در حوزه تخصصی خود جای گرفته است.
دکتر شریف، فارغالتحصیل مقاطع عالی از دانشگاههای معتبر انگلستان و فرانسه است: لیسانس ژنتیک از دانشگاه منچستر، کارشناسی ارشد پزشکی مولکولی از دانشگاه شفیلد، دکترای ایمونولوژی پیوند و تصویربرداری پزشکی و فوقدکترای تصویربرداری ایمونولوژی از دانشگاه کینگز کالج لندن، و همچنین آموزش دیده در دورههای نحوه تدریس دانشگاهی و کارآفرینی علوم پزشکی در INSEAD فرانسه.
در گفتوگو با خبرنگار ایرنازندگی، او در عین حال با نگاهی فرهنگی و انسانی، از دلایل بازگشتش، تفاوتهای بنیادین زندگی در ایران و غرب، و شگفتیهای کمترشناختهشده وطن سخن گفت.
بازگشت از لندن؛ چرا ایران؟
«ایران را از کودکی دوست داشتم؛ هرچند در انگلستان بزرگ شدم، اما همیشه این حس در من بود که باید به کشور خودم خدمت کنم. حتی در دوران لیسانس، وقتی دروس اختیاری تخصصی انتخاب میکردیم، سعی داشتم آنهایی را بردارم که بیشتر به درد ایران بخورد. این نگاه باعث شد که از همان ابتدا مسیرم را برای بازگشت به وطن تنظیم کنم.
هرچند بارها بهصورت توریستی به ایران سفر کرده بودم، اما زندگی کردن در ایران، فضای متفاوتتری دارد. نخستین چیزی که در بدو ورود با آن روبهرو شدم، سرعت پایینتر امور اداری نسبت به لندن بود. در ابتدا برایم سخت بود، اما به مرور با آن خو گرفتم. آنچه برایم جالب و البته ناراحتکننده بود، میزان غربزدگی برخی افراد بود؛ کسانی که هرگز پایشان به غرب نرسیده، اما تحت تأثیر شدید فضای مجازی و رسانههای ماهوارهای قرار گرفته بودند.»
خانواده، اصالت و تابآوری ایرانی
«ایران ویژگیهایی دارد که در هیچکجای دنیا مشابهش را نیافتم. یکی از بارزترینِ آنها، خانوادهمحوری است. احترام به پدر و مادر، توجه به فرزندان و پیوندهای خانوادگی عمیق، از ارزشهایی است که در ایران هنوز زنده است. اصالت خانوادگی در فرهنگ ایرانی بسیار پررنگ است.
موضوع دیگر، تابآوری ایرانیهاست. این ملت، چه در کویر، چه در کوهستان، چه در شرایط سخت تاریخی، همیشه دوام آورده و مهاجمان را نه فقط با شمشیر، بلکه با فرهنگ، در خود هضم کرده است. این صبر و توانِ زیستن در دشواری، برای من بسیار جالب و الهامبخش بود.»
تصویر دروغین غرب؛ چرا رسانههای خارجی ایران را «سیاه» نشان میدهند؟
«تصویری که مردم ایران از غرب دارند، عمدتاً غیرواقعی و متأثر از رسانههای بیگانه است. واقعیت با آنچه در فضای مجازی و ماهواره نشان داده میشود، ۱۸۰ درجه فرق دارد. برخی از این رسانه ها چهرهای بزکشده، اغراقآمیز و تحریفشده از غرب ارائه میدهند و در مقابل، زندگی در ایران را سیاه و بیامید ترسیم میکنند.
جوانان ایرانی، متأسفانه بیشتر با همین رسانهها در ارتباطاند و تصویری خیالی از غرب در ذهنشان ساخته میشود. وقتی پایشان به آنسوی دنیا میرسد، با واقعیتی کاملاً متفاوت مواجه میشوند، و همین موجب سردرگمی و عصبانیت میشود؛ عدهای حتی ایران را مسئول مشکلات خود میدانند، درحالیکه واقعیت مسیر رفتهشان جای دیگری است.»
علم و دانشگاه؛ ایران چه دارد که جوانان نمیبینند؟
«آیکیوی ایرانیها بالاست و این سرمایهای خدادادی است. در زمینه سختافزارهای علمی هم ایران چیزی کم ندارد. ممکن است برخی تجهیزات کمتر یا پراکندگی جغرافیایی داشته باشند، اما بهلحاظ زیرساخت، ما توان تولید داخلی را داریم. ضعف اصلی ما در حوزه نرمافزار است؛ یعنی در نظام مدیریتی، هدفگذاری و فرایندمحوری در دانشگاهها.
در انگلستان، دانشگاهها برای بقای خود مجبورند درآمدزایی کنند، لذا حل مسئله را در اولویت قرار میدهند. اما در ایران، هنوز دانشگاهها چندان مسئلهمحور و کاربردی نشدهاند. این تفاوت، بر بهرهوری علمی و پیوند دانشگاه با نیازهای کشور تأثیر میگذارد.»
ناامیدی و بیهویتی؛ زخم پنهان جوان امروز
«یکی از اصلیترین دلایل ناامیدی جوانان، هدفنداشتن است. هدف بعضیها صرفاً این است که به دانشگاه تاپ بروند؛ اما پس از آن دیگر مقصدی ندارند. وقتی هدف مشخص نباشد، همهچیز در مقایسه با خارج، کمارزش جلوه میکند.
بیهویتی هم از ضعف مطالعه، بیتوجهی به تاریخ و تأثیرپذیری از رسانههای غربی ناشی میشود. من در انگلستان به عنوان یک ایرانی بارها با نگاههای نژادپرستانه روبهرو شدهام. وقتی به من میگفتند تروریست، سعی کردم مطالعه کنم، تاریخ بخوانم و از حقیقت دفاع کنم. آنچه ما نیاز داریم، شناخت هویت ایرانی-اسلامی است تا با افتخار زندگی کنیم، نه با احساس کمبود.
حتی در نگاه خود غربیها، کسانی که سعی میکنند مثل آنها رفتار کنند، جذابیتی ندارند. برعکس، آنچه برایشان جالب است، اصالت فرهنگی و تفاوتهاست. توریستهای خارجی که به ایران میآیند، دنبال برج و بارو و شلوغی نیستند؛ دنبال خانواده، فرهنگ و مهماننوازی ایرانیاند. اما بعضی از ما، دقیقاً همان چیزهایی را میخواهیم که آنها دارند پشت سر میگذارند.»
ایران، شگفتیِ پنهان
دکتر شریف، بازگشتش به ایران را یک انتخاب آگاهانه میداند؛ نه صرفاً به انگیزه وطندوستی، بلکه به دلیل شناخت دقیق از آنچه «واقعیت زندگی» در غرب خواند. او نه با رویکرد شعاری، که با نگاه علمی و تجربی، معتقد است: «ایران آنطور که به تصویر کشیده میشود، نیست؛ ظرفیتهای این سرزمین شگفتآور است، اگر درست روایت شود و با نگاه مسئلهمحور، به آن پرداخته شود.»