
کودکان از جمله اقشار جامعه بودند که در جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران، با تنش های عاطفی و روانی مواجه شدند و به همین سبب ضرورت دارد که بزرگترها، بهموقع دست بکار شده و از طریق شناخت، همدلی و آموزش این آسیب ها را به حداقل برسانند.
هنوز یک هفته از جنگ ۱۲ روزه نگذشته، جنگی که کشور ما را در معرض تعرض دشمن متجاوز قرار داد و این جنگ تنها به مناطق جنگی و درگیری محدود نشد و رژیم صهیونیستی مثل همیشه، آن را به درون شهرها و زندگی و محلات و خانه های مردم کشید.
این اقدام رژیم صهیونیستی موجب شد که تعدادی از کودکان به سبب سن کم دچار آسیب هایی شوند، آسیب هایی که ضرورت دارد از سوی والدین شناسایی و با شناخت کامل مدیریت و برای رفع آن اقدام شود.
گروه هیچ یک زندگی برای آگاهی والدین در باره نحوه برخورد و تعامل با کودکان در دوران جنگ و بحران با محمدمهدی سیدناصری، حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان به گفت وگو پرداخته است که در زیر می آید.کودک جهان را امن میخواهد و جنگ این تصویر را میشکند
این پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان معتقد است: این دوازده روز جنگ رژِیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی ایران فقط میدان تقابل سلاحها نبود. این جنگ، صحنهای برای آزمون مقاومت ملی، انسجام روانی و بلوغ اجتماعی ما ایرانیان هم بود.
در دل این صحنه، کودکان ایرانی، بدون آنکه در رسانهها دیده شوند، در برابر شدیدترین تنشهای عاطفی و روانی قرار گرفتند. آژیرها، شایعات، انفجارها، اخباری که ناخواسته در جمع خانوادهها زمزمه میشد، تصاویر ناگهانی در گوشیها و تلویزیونها و غیره همگی برای ذهن کودکانی که هنوز معنای کلماتی مانند؛ دفاع، دشمن یا حمله را نمیفهمند، تصویری مخدوش و ترسناک ساخت.
کودک، جهان را امن میخواهند و جنگ، این تصویر را میشکند. و اگر ما بزرگترها، بهموقع دست بکار نشویم، روان کودک ترک میخورد؛ ترکهایی که سالها بعد، شاید با اضطراب و ناامنی را نشان دهد. سوالی که پیش می آید این است که آیا راهی برای اجتناب از این آسیب ها وجود دارد؟ در پاسخ باید گفت بله. و این راه، از شناخت، همدلی، آموزش و وطندوستی عقلانی میگذرد.
گامهایی برای رسیدن کودکان به آرامش پس از جنگ
سید ناصری نخستین گام را این دانست که کودکان حق دارند بترسند. آنها انسان اند، مهم نیست ما چه میخواهیم مهم این است که آنها چه چیزی را چگونه درک میکنند. بنابراین، وظیفهی ما نخست آرامسازی ذهن کودک، از راه گفتوگوی ساده، مطمئن و حقیقتمحور است. حذف واقعیت، کودک را سردرگم میکند. انتقال حقیقت با زبان کودکانه، قدرت تحلیل، معنا و اعتماد را به او هدیه میدهد.
در گام دوم، کودک باید احساس کند که بخشی از یک جمع مقاوم است. این جمع میتواند خانوادهای باشد که با هم دعا میخوانند، غذایی گرم میخورند، یا دربارهی مفهوم «دفاع از وطن» داستانی میسازند. یا مدرسهای باشد که دربارهی صلح، شجاعت، و کرامت حرف میزند، نه فقط دربارهی ریاضی و دیکته.
حذف واقعیت کودک را سردرگم میکند. انتقال حقیقت با زبان کودکانه، قدرت تحلیل، معنا و اعتماد را به او هدیه میدهد
در گام سوم، باید روان کودک را از آتش اطلاعات نجات دهیم. مرزهای رسانهای خانه را کنترل کنیم. تصاویر خشن، اخبار نگرانکننده، گفتوگوهای تنشزا را از دسترس او دور کنیم. در عوض، از او بخواهیم نقاشی بکشد، داستانی بنویسد، بابلوکهای رنگیاش شهری صلحطلب بسازد. اینها بازی نیستند؛ بازسازی رواناند.
تجربه جنگهای نوین در غزه، اوکراین، سوریه و یمن نشان داده کودکانی که در معرض آموزش مهارتهای روانی اجتماعی، اعتماد به نفس، و ارزشهای فرهنگی ـ ملی قرار میگیرند، حتی در شرایط بحران، ثبات رفتاری و امید بیشتری دارند. این آموزهها باید در خانه ایرانی، اکنون آغاز شود.
نسخههای اجرایی در نهاد خانواده برای آرامش کودکان
این حقوق دان برای آرامش کودک در نهاد خانواده نسخه زیر را پیشنهاد داد:
گفتوگوی شبانه خانوادگی دربارهی آرامش، امید، و قدرت ایران به زبان کودکانه
ساختن نمادهای وطن مانند؛ پرچم، نقشه، خاطرهگویی از شهدا در قالب کاردستی یا داستان
بهکارگیری تکنیکهای تنفس عمیق و ریلکسیشن کودکانه قبل از خواب
نقاشی درمانی یا قصهدرمانی با محور آرامش، وطندوستی و امنیت
عدم تماشای اخبار در حضور کودک و استفاده از محتوای تصویری متناسب با سن کودکان
در نهایت، کودک ایرانی باید بداند که دشمن، هر قدر قدرتمند باشد، هرگز نمیتواند وطن را از دل او بیرون بکشد. ایران قوی، وطن مهربان، خانوادهای مقاوم و آیندهای درخشان.