
امروز روز جهانی مقابله با بیابانزایی است؛ روزی که به ما یادآوری میکند که خاک از اهمیت زیادی برخوردار است و بیابانزدایی نیازمند درک بین بخشی و عزم همگانی است.
روز جهانی مقابله با بیابانزایی و خشکسالی در سال ۲۰۲۵ (۱۷ ژوئن مقارن با ۲۷ خرداد) با شعار «بازسازی زمین، گشودن فرصتها» برگزار میشود؛ شعاری فراتر از هشدارهای زیستمحیطی که بر ظرفیتهای نهفته در دل خاک از جمله اشتغال و امنیت غذایی گرفته تا تابآوری اقلیمی تأکید دارد. بنا بر اسناد رسمی سازمان ملل، جامعه جهانی متعهد شده است تا سال ۲۰۳۰، حدود ۱.۵ میلیارد هکتار از اراضی تخریبشده را احیا کند. این عدد نشان میدهد بحران فرسایش و بیابانزایی امروز به یکی از محورهای اصلی سیاستهای جهانی محیط زیست تبدیل شده است.
ایران در خط مقدم فرسایش خاک
تحلیلها نشان داده است که در دهه گذشته، سطح بیابانهای ایران بیش از ۲.۵ میلیون هکتار افزایش یافته است؛ این در حالی است که در حال حاضر حدود ۳۲ میلیون هکتار از اراضی ایران را مناطق بیابانی تشکیل میدهند و ۱۵ میلیون هکتار از آنها در وضعیت بحرانی قرار دارند. از سوی دیگر، برآوردها حاکی از آن است که هر ساله بیش از ۲ میلیارد تن خاک در کشور دچار فرسایش میشود؛ رقمی معادل ۱۶.۴ تن در هر هکتار، که ایران را کشوری دارای نرخ فرسایش خاک بالا در جهان قرار داده است.
راهکارهای اثبات شده برای بازگشت به طبیعت
در میان راهکارهای مطرحشده در سطح بینالمللی، مجموعهای از روشهای فنی بر پایه طبیعت پیشنهاد شده است که هم در کاهش سرعت فرسایش مؤثر واقع میشوند و هم از نظر اقتصادی توجیهپذیر به شمار میآیند. یکی از این روشها، استفاده از مالچهای طبیعی و آلی برای پوشش سطح خاک است که مانع از حرکت ذرات توسط باد شود و رطوبت خاک را نیز حفظ میکند. همچنین، آبخیزداری نوین با استفاده از مخازن کوچک، برداشت باران، ایجاد سدهای ریزشی و… نیز از دیگر راهکارهایی است که تجربه موفق آن در کشورهایی با اقلیم مشابه دیده شده است. این اقدامات نهتنها سرعت تخریب را کاهش میدهند، بلکه باعث تثبیت پوشش گیاهی، کاهش نیاز به منابع آبی و احیای میکرو اقلیمهای محلی میشوند.
تجربه های ایران؛ گامی برای بازسازی
در ایران نیز برخی از این روشها در مناطق خاص بهصورت پایلوت اجرا شدهاند؛ از جمله اجرای طرحهای آبخیزداری در استانهای خشکسالیزده نظیر یزد و خراسان جنوبی که در راستای کاهش سیلاب، تغذیه سفرههای آب زیرزمینی و کاهش گردوغبار انجام شده است که البته گسترش و اثربخشی این اقدامات بهصورت فراگیر نیازمند هماهنگی بین دستگاهها و تأمین مالی پایدار است.
تاثیر مثبت اقتصادی با انجام اقدامات مبتنی بر طبیعت
افزون بر این، استفاده از دانش بومی در مدیریت خاک و آب، مانند حصارهای بادی، کشت گونههای مقاوم به خشکی، و بهرهبرداری از کودهای طبیعی، بخشی از بسته اقدامات مقابلهای را تشکیل میدهد. گزارشهای UNCCD تأکید دارند که اقدامات مبتنی بر طبیعت، نهتنها زیستمحیطی و سازگار با اقلیم هستند، بلکه از نظر اقتصادی نیز کارآمدند. بر اساس برآوردها، هر یک دلار سرمایهگذاری در پروژههای طبیعتمحور میتواند بین ۷ تا ۳۰ دلار سودآوری مستقیم یا غیرمستقیم در پی داشته باشد.
روستا خشک و شهر سنگین میشود
از منظر اجتماعی و اقتصادی، بیابانزایی بهتدریج بافت سکونتگاههای انسانی را فرسوده میکند. کاهش حاصلخیزی خاک، افت عملکرد محصولات کشاورزی، از بین رفتن مرتع و منابع تغذیه دام و در نتیجه، مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها، تنها بخشی از پیامدهای این پدیدهاند. این فشار در شهرهایی مانند تهران، که خود با بحران آب نیز دستبهگریبان است نیز احساس میشود. علاوه بر آن، روند مهاجرت اقلیمی نیز از آثار این پدیده است که چالشی فراتر از حوزه محیط زیست است که بهویژه در استانهایی مانند سیستانوبلوچستان و بخشهایی از خراسان است و به سیاستگذاریهای کلان در حوزه اشتغال، مسکن و آموزش گره خورده است.
مشارکت محلی راهکاری مکمل برای مقابله با بیابانزایی
در چنین شرایطی، مشارکت جوامع محلی در اجرای پروژههای احیا، آموزشهای زیستمحیطی، و بهرهگیری از ظرفیت نهادهای مردمی، میتواند به عنوان راهکاری مکمل در کنار اقدامات فنی، نقشآفرین باشد. نهادهایی مانند سازمان منابع طبیعی، با همراهی شوراهای محلی و تشکلهای غیردولتی، در برخی مناطق تجربههای موفقی در جلب مشارکت مردم برای حفاظت از مراتع، کاشت گونههای بومی، و احیای مناطق بحرانی داشتهاند که استمرار و تقویت این رویکرد، میتواند به ایجاد حس مالکیت اجتماعی نسبت به منابع طبیعی منجر شود؛ احساسی که لازمه پایداری هرگونه سیاست زیستمحیطی است.
بازسازی زمین و امید
به تعبیری دقیقتر، بادهایی که خاک را میبرند، تنها ذراتی از زمین را با خود نمیبرند بلکه در دل خود بذرهای معیشت، امید و آینده را نیز از ریشه جدا میکنند. بیابانزایی، تهدیدی چندوجهی است که اگرچه منشأ آن در اقلیم و منابع طبیعی است، اما دامنه اثرش به ساختارهای اجتماعی و اقتصادی کشور نیز کشیده میشود و بر همین اساس مواجهه با این پدیده، نیازمند درکی بین بخشی و عزم همگانی است؛ از سطوح سیاستگذاری و برنامهریزی کلان تا اقدامهای میدانی و مشارکت محلی. بازسازی زمین، به معنی بازسازی فرصتهاست.