
استراتژی های تحول بازاریابی و روابط عمومی
هیچ یک،تکنولوژی از روشی که ما درباره برندهای جدید و تعامل با علایقمان یاد میگیریم تغییر کرده است. ما همیشه به واسطه گوشیهای هوشمند در نوک انگشتانمان به طور مداوم با اطلاعات بمباران میشویم، و برندها برای جلب توجه ما مرتب در نبرد هستند. این رقابت باعث افزایش فشار بر بازاریابان میشود تا در میان این شلوغی برندهایشان را بالای ذهن نگه دارند و با مشتریان ارتباط داشته باشند. اگر مشتریان شما درگیر پیام و رویکرد فعلی بازاریابی نيستند این مراحل را بررسی کنید تا برندتان را در بازار با یک برتری رقابتی معرفی کنید.
برعکس عمل کنید.
اگر بازاریابان در صنعت شما همه به سمت استراتژی یا تاکتیک خاصی هدایت شوند این سوال در اینجا پیش میآید که باید از خودتان بپرسید: آیا واقعا این بهترین راه برای رسیدن به مشتریان خود شماست؟
برای مثال، در صنعت بیمه، بازاریابی بر پایه ترس یک رویکرد رایج است. بسیاری از تبلیغات بیمه که شما میبینید بر ترس و به حداقل رساندن ریسک تمرکز دارند. در Hiscox ما باور داریم که هیچ چیز بزرگی نمیتواند بدون ریسک اتفاق بیفتد. ما از ریسک نمیترسیم در عوض ما از ریسکنکردن میترسیم. پلتفورم برند «تشویق شجاعت» با صاحبان تجاری رونق پیدا کرده است زیرا او قدرت ریسککردن مثبت را جشن میگیرد. ما با مشتریان شما که بیمه به کاهش ترس و ریسک آنها کمک میکند ارتباط برقرار میکنیم. شکستن هنجارها و استفاده از یک رویکرد جایگزین باعث میشود افراد بنشینند و توجه کنند.اگر هرکسی در صنعت شما از همان کتاب راهنمایی بگیرد چگونه شما میتوانید ارزش منحصر به فردتان را به مشتریانتان نشان دهید؟ در مورد Hiscox ما بر تلاشهایمان در یک رابطه بلندمدت به جای یک فروش کوتاهمدت بالقوه از روی ترس بر شجاعت تمرکز کردیم. شما میتوانستید یک رویکرد مشابه را پیش بگیرید و یک بازی جدید که عقل متعارف را به چالش میگیرد اجرا کنید.
شروعکننده گفتوگو باشید.
اگر این صنعت تصور میکرد که رهبران و تاثیرگذاران همه درباره یک عنوان صحبت میکنند یک شانس خوب وجود داشت که از قبل یک ترند و خبر دیروز بوده است. در حالی که مهم است که بتوانید ترندهایی را که بر روی صنعت شما تاثیر میگذارند ارزیابی کنید، اگر شما خیلی زود به گفتوگو نپردازید صدای شما در میان سروصدای جمع به گوش نمیرسد. درست مثل صحبتکردن در یک کنسرت راک. افرادی که شما با آنها صحبت میکنید نمیتوانند صدای شما را بشنوند و این فرصت شنیدن را از دست خواهند داد.
اگر شما میخواهید خودتان را از این بسته جدا کنید باید یک گفتوگوی جدید را شروع کنید. فضاهای خالی موضوع را در بحثهای جاری شناسایی کنید و یک موضوع اجتماعی طراحیشده را که هر کسی باید درباره آن صحبت کند پیشنهاد دهید. شما این گفتوگو را در یک مسیر جدید خواهید برد و به عنوان یک رهبر متفکر که میتواند موضوعات جدیدی را معرفی کند به شما اعتبار داده میشود.
به تیم خود داستانگویی را آموزش دهید.
همه ما میدانیم داستانگویی در بازاریابی چقدر مهم است. مشتریان داستانهای قدرتمند شما را درباره برندتان به خاطر میآورند اگر آنها قانعکننده و قابل اشتراک باشند. و در حالی که این استراتژی و تمرین بر روی کاغذ خوب به نظر میرسد اما اجرای آن خیلی آسان نیست.وقتی من در آژانس کار میکردم یک روز جلسهای با مشتری داشتم و بحثمان را با رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشتیم. ما تسلط مشتری را که از ابتدا با او بود تغییر دادیم و آن را به یک داستان فریبنده تبدیل کردیم. در حالی که تسلط و کنترل اصلی شرکت میتواند به خوبی در یک اتاق کنفرانس به دست گرفته شود، تجربه عملی ما در این داستانها برای رسانههای اجتماعی به ما یک برتری منحصر به فرد میدهد.بیایید با آن روبهرو شویم: افرادی در تیم شما هستند که داستانگوی خوبی هستند. چه با صحبت درباره محصول یا سیستم شرکت، چه از طریق صحبت درباره اولین برد تیم بسکتبال شرکت در بازیهای فصلی، این افراد میدانند چگونه توجه آنها را جلب کنند.این گروه را کنار هم جمع کنید و به آنها یک عنوان خاص همچون خدمات مشتری، بازاریابی محصول، فرهنگ و نوآوری بدهید. این تیم داستانگو باید با گروههایی در میان سازمان روبهرو شود تا به کارکنان دیگر یاد دهد که چگونه آن داستان را بگویند، بنابراین آنها میتوانند به طور موثر این موضوعات را برای زندگی شخصی خود بیاورند. پیامها در طول زمان بر درک شرکت شما اثر میگذارند و با یک روش مثبت بر فروش تاثیر خواهد گذاشت. مخاطبان شما آنجا هستند و به شما گوش میدهند. اگر شما این شجاعت را دارید که چیز جدیدی بگویید میتوانید آنها را شگفتزده کنید و به گروه جدیدی از مشتریان خود خوشامد بگویید.