
نقش روحیه در یک هدفگذاری موفق
هیچ یک،همانطور که در شمارههای گذشته در مورد هدفگذاری عرض کردم، دنیای بشر، دنیای عجیبوغریبی است. عاملی که باعث میشود انسان، مرتب تکرار کند تا برسد به 29 اسفند، پدیدهای به نام «انگیزه» است. هر جا انگیزه نیست، کل معادله هستی متوقف میشود و آن «هست»، اتفاق نمیافتد. باید دید چه عواملی میتوانند انگیزه را برای شما بیدار نگه دارند. اصولا عاملی که انگیزه و الهام را در شما عالی و بیدار نگه میدارد و باعث میشود همچنان امیدوار باشید و هر روز به انجام این کار ادامه دهید، عامل «هدف» است. حالا هر چه هدف شما برایتان مقدستر، عالیتر و زیباتر باشد، نمیتوانید دست از تلاش بردارید و ناامید شوید. من همیشه این مثال را میزنم که وقتی به یک دخترخانم میگویید انسانی مانند حضرت یوسف پشت آن کوه هست که اگر با او ملاقات کنی، میتوانی با او ازدواج کنی… مگر این دختر میتواند در مسیری که به کوه میرود، دست از تلاش بردارد؟ هدف خیلی شگفتانگیز است؛ خواسته، خیلی محیرالعقول است؛ آنچه میخواهید، بینظیر است؛ مگر میتوانید از آن صرفنظر کنید، در راه بایستید و پیش نروید؟ با این تمثیل میخواهم عرض کنم دنیای انسانها، همین است. هر چه هدفی برای انسان، بزرگتر، مقدستر، انگیزهآفرینتر و عشقآفرینتر باشد، اصولا انسانها دست از تلاش برنمیدارند و هر جا هدف برای انسان کمرنگ میشود، هر جا انگیزه در انسان کمرنگ میشود و یخ میکند، انسان هم دست از تلاش برمیدارد.
علتش هم این است که اصولا در مقوله انسان، تلاش خلاف فطرت انسان است، آدمها دوست ندارند تلاش کنند؛ و وقتی چیزی خلاف فطرت انسان است، چرا باید این کار را انجام دهد؟ پیروزشدن بر این فطرت، کار بسیار سختی است، مگر اینکه عامل انگیزه وجود داشته باشد که به هر قیمتی شده است، بروی و یوسف را ببینی یا مثلا آن موتور قشنگ را بخری؛ به خدا، خودت، خانواده و کائنات قول دادهای که این کار را تا آخر سال انجام خواهی داد –به خصوص انسانهایی که مرتب به خودشان و اطرافیان میگویند «حالا میبینی!»-؛ به همین دلیل است که گاهی میگویند خوب است افکارتان را به اطرافیان بگویید، اطرافیانی که شما را دوست داشته باشند و به شما حسادت نکنند؛ حتی اینکه به آنها بگویید اگر به هدفم نرسیدم، 100 میلیون به شما میدهم؛ یعنی دیگر چارهای ندارید، باید بروید و هدف را خلق کنید، باید تمام سال، قانونمندیها را اجرا و تلاش کنید، فکر منفی نکنید، احساستان خراب نشود، کسی به شما نگوید شتر در خواب بیند پنبهدانه و بتوانید تمام روحیات خودتان را در تمام مسیر حفظ کنید. یک نکته و راز زیبا را به شما میگویم؛ شاخص اینکه بدانید آیا در مسیر هستید یا نه و قولی که به خودتان دادهاید که امسال را به شگفتانگیزترین سال زندگیتان تبدیل کنید، اتفاق میافتد یا نه، روحیه و احساس شماست. هر جا حالتان خوب است، نشان میدهد که دارید درست فکر میکنید و در مسیر رسیدن به هدف هستید؛ هر جا که حالتان بد است، آن روز عقب هستید و قانونمندیها را اجرا نکرده و مطمئنا در مسیر خلق هدف حرکت نمیکنید. بنابراین معیار و شاخص خوبی است که اگر آدمی در طول سال مرتب به این پارامتر نگاه کند و ببیند که حالش چطور است و مسیر رشد، تعالی، رسیدن به هدف و رسیدن به بهشت خدا را با روحیهاش بسنجد. طبق سنت الهی، هر انسانی در هر لحظهای روحیهاش خوب باشد، تمام کائنات خدا میگویند فرمانبرداریم سرورم! داریم برایت درستش میکنیم، نگران نباش! هر وقت جوانی عصر جمعه، کنج خانه نشسته است و حالش خوب نیست و میگوید چقدر غروب جمعه غمانگیز است، بلافاصله کل قشون کائنات خدا برای خلق آن هدف میایستند و میگویند متاسفیم، نمیتوانیم برایت کاری کنیم، چون حالت خوب نیست.مورد مهم روحیه
در بحثهای راهاندازی کسبوکار همیشه میگویند به این قصد که پول دربیاورید، وارد یک کسبوکار نشوید، چون کسبوکار آنقدر پیچیدگی دارد که اواسط کار میگویید پول را میشود از راه دیگری به دست آورد. بر اساس این مبحث به نظر میرسد باید درباره چیستی اهداف صحبت کنیم. معمولا ابتدای سال هدف تعیین میکنند که مثلا میخواهم در پایان سال، یک میلیارد تومان پول داشته باشم؛ انگار وقتی آن عدد پولی را تعیین میکنند، تولید انگیزه نخواهد کرد و انگیزههای دیگری لازم هستند تا هدف برای فرد، مقدس شود. در این مورد باید گفت همچنان در اجرای این قانون، روحیه را یک شاخص خیلی مهم میدانم. وقتی برای هدفتان -که میتواند خیلی هم مقدس باشد- زمان تعیین میکنید، نفس این قضیه در شما اضطراب ایجاد میکند؛ بنابراین خودبهخود با قانون روحیه منافات دارد و بسیار محتمل است که اصلا خلق نشود، زیرا باید همیشه حالتتان را حفظ کنید. برای همین میگویند در مورد زمان، که برای هدفگذاری بسیار مهم است، به طور ضمنی و حدودی صحبت کنید؛ هر زمانی نتیجه بدهد، خوب است. این، در شما ایجاد آرامش میکند و چه بسا خیلی زودتر از آن زمان هم به هدفتان برسید؛ اگر بعد از آن هم به هدفتان برسید، اشکالی ندارد. تخمین زمان، فقط یک تخمین است، معلوم نیست که درست باشد، چون به هزار عامل بستگی دارد. اگر قرار باشد که مشخصکردن زمان به طور قطعی، در شما ایجاد اضطراب و نگرانی کند، خلاف قانون هستی است و به نظر من بهتر است که اینطور نباشد. ولی نکتهای که شما فرمودید، میتواند داستان دیگری را نجات دهد و آن، داستان عشق است. اوج احساس آدمی را عشق میگویند؛ یعنی اگر آدمی فقط به خاطر عشقش کاری را انجام دهد، آن احساس را همیشه دارد و چه بسا اصلا به نتیجهاش هم فکر نمیکند. مثلی در میان تولیدکنندگان هست که میگویند تولید در هر جای دنیا آنقدر کار سختی است که فرد تولیدکننده یا باید عاشق باشد، یا دیوانه؛ یعنی یا باید عاشق باشد و تمام زحمات و خستگیها و سختیهای کار را بتواند تحمل کند، یا اصلا دیوانه باشد و معلوم نباشد چه کار عاقلانهای میکند. من بیشتر روی شکل اول توجه دارم و فکر میکنم عشق، خیلی کارها میکند. عشق نیروی قدرتمند شگفتانگیز بینظیری است که نهتنها میتواند در شما ایجاد انگیزه کند، بلکه نفس عشق همیشه حالتان را خوب نگه میدارد. عاشق، هیچوقت متوقف نمیشود. همیشه مجنون به دنبال لیلی است؛ اینکه چه اتفاقی میافتد، اصلا مهم نیست؛ تمام عشق و ذهن و هدف و ایمان و همه چیزش روی لیلی متمرکز است. بنابراین اگر در کسبوکار هم برای خودمان یک لیلی تعریف کنیم و نفس این کار را دوست داشته باشیم و عاشق کاری که میخواهیم انجام دهیم، بشویم، موفق میشویم؛ زیرا عشق، قدرت شگفتانگیزی است که هر چه از آن خرج کنیم، بیشتر برایمان میماند، هیچوقت کم نمیشود و همیشه روبهافزایش است. عشق میتواند پاسخ بسیاری از معماهای بشر باشد؛ حتی در زمینههای کسبوکار و تولید و کارآفرینی. چقدر خوب است که در کسبوکار هم، از نتیجه کار خودمان را مبرا کنیم تا اینکه نفس کار را درست انجام دهیم، به مشتری برسیم، به قانونهای فروش عمل کنیم، به زیبایی مذاکره و عمل کنیم، نگران اینکه آخرش چه میشود، نباشیم، ضمن اینکه به اعتقاد ما، خداوند تلاش هیچ انسانی را بدون تلاش نمیگذارد.