
مکتوبکردن اهداف
هیچ یک،از من پرسیده شده که: «نظرتان در مورد مکتوبکردن اهداف چیست؟ کارشناسان این حوزه، به نظر من، دیدگاههای متعددی دارند. یک دیدگاه این است که اهداف را مکتوب کرده، آنها را هر روز مرور کنید و این را به ضمیر ناخودآگاهتان انتقال دهید. از طرف دیگر، دیدگاه بعضی از کارشناسان دیگر این است که میگویند ما اهدافمان را مکتوب کردیم، آنها را در یک کتاب گذاشتیم و وقتی سالها بعد باز به آن مراجعه کردیم، دیدیم تکتکشان محقق شده است و انگار ناخودآگاه آنها را گرفته است. شما چه روشی را پیشنهاد میکنید؟»
در پاسخ باید بگویم وقتی انسان، هدفی را مینویسد و مکتوب میکند، چه میشود؟ وقتی هدفی را برای خودتان تعیین کردید، این هدف، فرمانی به ضمیر ناخوآگاه شما میشود، در جهان هستی میگردد و با کائنات خدا، ارتباط برقرار میکند و وسایل رسیدن به آن هدف را فراهم میکند تا اینکه در نهایت، این هدف در کنار تلاش شما خلق شود. وقتی این هدف را مکتوب میکنید، یک بار به ضمیر ناخودآگاه اعلام میشود؛ حتی اگر آن را کنار بگذارید و یادتان برود که روزی آن را نوشتهاید، بالاخره جریان هستی کار خودش را انجام میدهد، کائنات کار خودش را انجام میدهد، شما هم همچنان تلاشتان را میکنید و بالاخره آن هدف خلق میشود؛ چه بسا یادتان نباشد، یعنی زمانی آن را خلق کنید که اصلا یادتان نباشد زمانی آن را خواسته بودید. کار بهتر این است که این فرمانها به ضمیر ناخودآگاه را مرتب تکرار کنیم؛ این کار، خیلی زودتر و قشنگتر جواب میدهد. شاید اگر فرمان را یک بار به ضمیر ناخودآگاهتان بدهید، آن را فراموش کنید؛ پس خواندن هرروزه این فرمانها، آنها را به ضمیر شما میدهد و این تکرارها، کائنات را طبق قانون جذب، جذب شما میکند، بهتر عمل میکند و بهتر جواب میدهد. هر دو درست است، ولی وقتی اهدافتان را مرتب تکرار میکنید، کمک میکند که زودتر و راحتتر خلق شوند. از قوانین کائنات استفاده میکنید تا بتوانید زودتر به هدفتان برسید.
قانون پروانه در هدفگذاری
قانونی هست، به نام قانون پروانه، که میگویند وقتی دنبال پروانه میدوید، پروانه فرار میکند، اما وقتی نشستهاید و از طبیعت لذت میبرید، پروانه کنارتان مینشیند. اینکه هر روز اهدافمان را مرور کنیم، شاید به قانون پروانه شبیه باشد. در این مورد حتی یک بحث داریم که میگویند دنیا به گونهای است که وقتی به سمتش میروید، از شما فرار میکند و وقتی به دنیای خودتان میآیید، دنیا به سمتتان میآید. از طرفی میدانید وقتی انسان سماجت میکند و دنبال چیزی میرود، مسلما باید بهتر جواب بدهد و چیزی خلق شود؛ اما نکته زیبایی که در این قضیه وجود دارد و به نظرم یک راز است که خیلیها به آن توجه نمیکنند و میگویند وقتی چیزی را رها کنیم، خودبهخود درست میشود ولی وقتی دنبالش میرویم…، سخن این است که چگونه دنبالش میرویم؟ آن افراد به این مسئله توجه نمیکنند. اگر این دنبالکردن، نگرانی و اضطراب در شما ایجاد کند که یالّا، باید ایجاد شود، روی روحیه و احساس شما اثر میگذارد. احساس و روحیه، فرمان به کائنات خداست؛ وقتی انسانی مضطرب و نگران میشود و دلشوره میگیرد، این فرمان منفی به کائنات خدا میدهد و کائنات را از شما دور میکند؛ در حالی که اگر آرامش، احساس قشنگ و روحیه خوبی داشته باشید، احساستان، فرمان به کائنات خداست برای جذب، همانطور که احساسات منفی، فرمان به کائنات خداست برای دفع. برای همین این موضوع، راز این قضیه است، وگرنه هر چه دنبال چیزی بروید، باید زودتر و عالیتر خلق شود. به شرطی خوب است که دنبالش بروند و سماجت و پیگیری کنند که آرامششان را حفظ کنند، نگران نباشند و احساس نکنند مبادا نشود، اگر این حالتها نباشد، خوب است. سماجت، عامل موفقیت است، به شرطی که در شما احساس اضطراب و نگرانی ایجاد نکند. راز، در حفظ روحیه است. یکی از موردهای مهم و تعیینکننده در قانون جذب، روحیه و احساس است و جالب اینجاست که قدرت این احساس حتی از تفکر بیشتر است؛ زمانی شما فکر میکنید که به چیزی برسید، ولی زمانی دیگر عاشقانه دلتان میخواهد، در آرامش و امید –که مظاهر احساس خوب هستند-، اینها خیلی بهتر عمل میکنند. اتفاقا صحبتی که همیشه در دوره نخبگان نوبل شدیدا روی آن اصرار دارم، این است که در هر شرایطی باید سعی کنید احساستان عالی باشد. نگران آینده و نتیجه نباشید، تلاشتان را انجام بدهید و حاصل را به خدا بسپارید. این یک نکته قشنگ دارد و میگوید خودت را از نتیجه کار، مبّرا کن. وقتی درس میخوانی، نگران این نباش که در کنکور قبول میشوی یا نه؛ قبولشدن یا نشدن را به خدا واگذار کن، بگذار او احسان و عنایت کند. این توصیهای است که در مورد احساس دارم که مردم همیشه باید در تمام کارها، تلاشها را انجام دهند و حاصل را به خدا واگذار کنند تا نگرانی در آنها ایجاد نشود و دغدغه ایجاد نکند که اگر نشود، چه میشود. اصلا نباید به نتیجه فکر کنیم. اگرچه انسان نتیجهگرایی هستیم، در راستای نتیجه تلاش میکنیم، ولی دغدغه و اضطراب نتیجه را نداریم. اگر اضطراب داشته باشیم، باعث میشود قانون زیبای کائنات را نفی کنیم و به آنچه میخواهیم، نرسیم.
راز مکتوبکردن اهداف
رازی در مکتوبکردن هست. نون والقلم و ما یسطرون. حتما باید هدفتان را مکتوب کنید. حتی بد نیست که آن را روی کامپیوتر بیاورید، ولی بهتر است که روی کاغذ بنویسید. مثلا برای سال 97 برای خودت، اهدافی را در نظر بگیری، آنها را مکتوب کنی و هر روز مرورشان کنی، کافی است؟این نکتهای است که دوست دارم همه به آن بپردازیم؛ چون ممکن است عدهای بگویند ما هدفمان را مکتوب کردیم و هر روز هم آن را خواندیم، ولی اتفاقی نیفتاد! به همین دلیل است که در سخنرانی خودم به نام «راز یا معجزه تکنولوژی فکر» که بیان اسرار و قانونمندیهای جهان هستی است، معادلهای را مطرح کردم به نام «معادله هستی» که میگوید برای خلق هر پدیده Xای، پارامترهایی بايد کنار هم جمع شوند و همه به امتیاز صد برسند تا آن پدیده خلق شود. اینکه فکر کنید، هدفگذاری کنید، احساس و باور داشته باشید، عالی است اما پارامتر تلاش چه؟ یا مثلا پارامتر خاص خدا چه؟ اگر عزیزان دوست دارند، میتوانند این دیویدی را به طور کامل ببینند که چگونه یک هدف در کائنات خدا خلق میشود. خلقشدن هدف فقط به این نیست که فکر کنید، بنویسید و هر روز بخوانید، پارامترهای دیگری هم در کار هستند که اگر آنها را تعیین نکنید، به آنها نپردازید و امتیاز معادله را به صد نرسانید، X خلق نمیشود؛ حالا هر کسی که میخواهید، باشید.البته این را به زیبایی در معادله هستی توضیح دادهام که گاهی شما فقط فکر میکنید، باورهایتان را دارید، اهدافتان را میخوانید و خودبهخود خلق میشود، گاهی تلاش هم نمیکنید، این هم وجود دارد؛ مانند کودکی که شب و روز در رویاهایش دوچرخهای را میبیند، نمیرود تلاش کند تا پول دوچرخه را دربیاورد، بچه است، ولی وقتی آنقدر عاشقانه، شب و روز دوچرخه را میبیند، دنیا و آخرتش دوچرخه است، یک روز جمعه پدربزرگش در میزند و یک دوچرخه زیبا را به او هدیه میدهد؛ این قانون کائنات است. هدف فرقی نمیکند، میتواند به جای دوچرخه، یک بيامدبليو باشد، بستگی دارد که چقدر پارامترهای دیگر معادله هستی را عالی کرده باشید که مجموعهشان به صد برسد که حتی اگر تلاش هم نکردید، به هدفتان برسید؛ یا مثلا گاهی خدا به انسانی عنایت خاصی میکند و عددی به پارامتر خاص خدا در معادله هستی میدهد که با اینکه خیلی هم تلاش نکردهاید، به هدفتان میرسید. اینها همه داستانهایی دارند که در معادله هستی توضیح داده میشوند. ولی کلیات قضیه را باید بدانیم. لیس للانسان الّا ما سعی. دستاوردها، با تلاش خلق میشوند؛ بنابراین اگر اندیشه عالی کردید، احساس و باور خوبی هم داشتید، شرایط محیط هم مناسب بود، خدا هم عنایت کرد، اگر تلاش کنید، معادله هستی زودتر به صد میرسد و هدف، خلق میشود. بنابراین کسی نباید خوشخیالی کند و بگوید قانون جذب این است که فقط فکر کن، مثبت باش، سیگنال به کائنات خدا میرسد و جذب میشود؛ اینطور نیست. همه چیز در جهان هستی، قانونمند است. قانونها و تبصرهها هست، استثناها هم هست، همه را با هم یاد بگیریم و ببینیم چگونه تلاش کنیم که مثلا اگر هدفمان این است که سال 97مان را به بهترین سال زندگیمان تبدیل کنیم، باید قانونمندیها را اجرا کنیم تا نتیجه تمام این داستانها در جهان هستی جواب بدهد و اهداف در سال 97 خلق شوند و سال 97 را به بهترین سال زندگیمان تبدیل کند.