
بازیگر «قضیه تفنگ چخوف» در مورد نقش خود به عنوان چارلی چاپلین در این نمایش گفت: برای درک بهتر این نقش، من تمام فیلمهای چاپلین را دوباره تماشا کردم. این کار را نه تنها یک بار، بلکه چند بار انجام دادم. با عصا و روبروی تلویزیون ایستادم و تمام حرکاتش را به دقت تقلید کردم.
نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بدخشان و کارگردانی اشکان پیر دلزنده در سومین دور اجراهای خود، از ۱۵ اردیبهشت در سالن هما روی صحنه رفته است.
حسام زرنوشه، بازیگر نقش چارلی چاپلین در این نمایش، در گفتوگو با هیچ یک ، درباره شروع مسیر هنری خود گفت: تئاتر را از ۱۵ سالگی آغاز کردم. اما به طور کلی، نمایش را از ۱۰ سالگی شروع کردم. زمانی که ۱۰ ساله بودم، شعبدهباز شدم و در استیجهای مختلف برای مناسبتها و جشنها اجرا میکردم. سپس در سن ۱۱ سالگی وارد سیرک خلاق شدم و آکروبات اجرا میکردم. این تجربهها باعث آشنایی من با دنیای نمایش شد. بعدها وارد هنرستان شدم و مسیر حرفهای تئاتر را ادامه دادم و جایزه استعداد تازه تئاتر ایران را از جشنواره حافظ دریافت کردم.
وی سپس به تجربه خود در نمایش «قضیه تفنگ چخوف» اشاره کرد و گفت: برای من همیشه مهمترین مسئله در انتخاب یک پروژه، متن اثر است. وقتی متن نمایشنامه «قضیه تفنگ چخوف» را خواندم، جذب آن جهان خاص و فضای فانتزی و رئالیسم جادویی آن شدم. این متن، با تمام جذابیتهای خاص خود، من را به خود جلب کرد. پس از آن، برخورد با کارگردان و گروه بازیگران نیز تأثیر زیادی داشت. خیلی مهم است که متن، کارگردان و گروه بازیگرانی که با آنها کار میکنم، همه خوب و حرفهای باشند و من همیشه به این فکر میکنم که در فضای تمرینها و اجرا، حال خوبی داشته باشم.
زرنوشه در مورد نقش خود به عنوان چارلی چاپلین در این نمایش توضیح داد: در ابتدا مشخص نبود که چه نقشی را قرار است بازی کنم. بین نقشهای مختلفی که بررسی کردیم، به من نقش چاپلین پیشنهاد شد. خیلی ترسیدم، زیرا چاپلین شخصیتی است که همه او را میشناسند و این برای من ریسک (تهدید) بزرگی بود. زیرا زمانی که شما نقشی را بازی میکنید که همه با آن شخصیت آشنا هستند، ریسک زیادی به همراه دارد. همه تصویر چاپلین را دیدهاند و این میتواند فشار زیادی وارد کند. برای من بزرگترین چالش این بود که میخواستم چاپلین را به شکلی دقیق و درست به نمایش بگذارم و از طرفی نمیخواستم از مسیر درست خارج شوم.
وقتی متن نمایشنامه «قضیه تفنگ چخوف» را خواندم، جذب آن جهان خاص و فضای فانتزی و رئالیسم جادویی آن شدم
وی افزود: برای درک بهتر این نقش، من تمام فیلمهای چاپلین را تماشا کردم. این کار را نه تنها یک بار، بلکه چند بار انجام دادم. با عصا و روبروی تلویزیون ایستادم و تمام حرکاتش را به دقت تقلید کردم. پس از مشاهده آثار ناطق چاپلین، سعی کردم صدای او را نیز شبیهسازی کنم. این یک چالش جدی برای من بود. علاوه بر این، مستندات زیادی از چاپلین وجود دارد که بازیگران مختلفی این نقش را ایفا کردهاند. من آنها را نیز تماشا کردم تا بتوانم ببینم دیگران چگونه این نقش را بازی کردهاند.
زرنوشه درباره طراحی حرکتهای بدنی چاپلین نیز گفت: برای طراحی رقص چاپلین در یکی از صحنهها، من پنج فیلم مختلف او را بررسی کردم و با ترکیب آنها به یک طراحی حرکت جدید رسیدم که مناسب صحنه خاصی در نمایش بود. از دیدگاه خودم، این نقش برای من یک چالش بزرگ بود، اما این چالشها به من کمک کردند تا هر شب بازی بهتری ارائه دهم.
وی در ادامه به ویژگی شخصیتی خود اشاره کرد و گفت: «من شخصیتی کمالگرا دارم و هیچ وقت از خودم راضی نیستم. همیشه فکر میکنم که هنوز جای پیشرفت دارم و باید بیشتر تلاش کنم. اما نظرات مخاطبان و بازخوردهایی که از مردم دریافت کردهام، برای من بسیار ارزشمند است. این فیدبکها (بازخوردها) به من انرژی میدهند تا هر شب تلاش کنم از شب قبل بهتر بازی کنم و از این بابت واقعاً خوشحالم.
یکی از تلخترین صحنههای این نمایش زمانی است که شخصیتها از جهان مردگان به جهان زندگان باز میگردند
زرنوشه درباره تأثیر نمایش «قضیه تفنگ چخوف» بر تماشاگران گفت: برای من، یکی از تلخترین صحنههای این نمایش زمانی است که شخصیتها از جهان مردگان به جهان زندگان باز میگردند، اما اهمیت این بازگشت دیگر برایشان از دست رفته است. به نظر من، نمایش «قضیه تفنگ چخوف» پیامی به تماشاگران میدهد که انسان مدرن از تاریخ و گذشتهاش غافل شده است. تاریخ در حال تکرار است و اگر ما از تاریخ بیخبر باشیم، ممکن است دوباره همان اشتباهات را تکرار کنیم. به نظرم اگر تماشاگر با خود این پیام را ببرد که بیشتر از گذشته و تاریخ بپرسد و مطالعه کند، شاید بتواند به فرد بهتری تبدیل شود و درک بهتری از زندگی و جهان پیدا کند.
بازیگر نمایش «قضیه تفنگ چخوف» ادامه داد: امروزه مردم کمتر به تاریخ اهمیت میدهند و این باعث شده که از بسیاری از واقعیتها و درسهای تاریخ غافل شویم. من خودم همیشه به این فکر میکنم که اگر بیشتر مطالعه کنیم، میتوانیم انسانهای بهتری شویم. و به نظر من، نمایش میتواند یک تلنگر برای تماشاگران باشد که بیشتر به تاریخ و گذشته توجه کنند.