
اهمیت داشتن یک همراه
هیچ یک،در دنیا کنار هر خیر، شری قرار گرفته است. در کنار هم به وجود آمدهاند و در کنار هم خواهند بود. کافی است به دنیای پیرامونمان نگاهی بیندازیم. در کنار هر پیشرفت، چالشی قرار گرفته است. همانطور که بشر پیشرفت کرده و تکنولوژی را برای ایجاد آرامش خویش به خدمت گرفته، در کنار آن نیز مشکلاتی به وجود آمده است. مثلا وسایل نقلیه، برجهای بلند، کامپیوتر و…، اینها برای آسودگی و آرامش به وجود آمده در حالی که امروزه آمارهای فاجعهباری را به وجود آوردهاند؛ مانند 20هزار کشته جادهای یا ربودهشدن میلیاردها پول به وسیله دزدان اینترنتی.
خب، برای در امانبودن از چالشهای سنگین مالی که در اثر حوادث مختلف ممکن است گریبانگیرمان شود، چه تمهیداتی را اندیشیدهایم؟
آیا صاحب یک کارخانه بزرگ دلش میخواهد سرمایهاش یکشبه بسوزد و بر باد برود؟
آیا رانندگان وسایل نقلیه دلشان میخواهد دچار حوادث شدید جادهای شوند؟قطعا خیر.
اما همه اینها ممکن است اتفاق بیفتد. ممکن است تصادف رخ دهد، ممکن است به جای خطرات، لحظاتی بحرانی قرار داده شود؛ سیل بیاید یا آتشسوزی رخ دهد. ولی نه قطعا. اینها ریسکهای احتمالی هستند. آیا در زندگیمان، لحظاتی بحرانی هستند که حتما اتفاق بیفتند؟ در کمال تعجب جواب «بله» است. مانند بزرگشدن یک فرزند که برای ورودش به جامعه، نیاز به سرمایه اولیه دارد یا بازنشستهشدن یک فرد شاغل یا فوتشدن ناگهانی یک سرپرست خانواده.
البته اینها ریسک یا خطر نیستند، اما باور کنید اگر برنامه بلندمدتی برای مواجهه با این دورانها نداشته باشیم، به یک خطر بزرگ تبدیل میشوند؛ خطر بزرگی نهتنها برای ما، بلکه برای جامعه.
جامعهای را تصور کنید (البته نیاز به تصور نیست، فقط کافی است خوب ببینید) که جوانش هزینه کافی برای شروع زندگی در کنار همسرش را نداشته باشد، یا جوانی که سرمایه برای شروع یک کسبوکار در دستانش نباشد، یا جوانی که دلش میخواهد دانشاندوزی کند اما به خاطر نگرانیهایی که برای آینده مالی خود دارد، دست از تحصیل میکشد. جامعهای که بسیاری از ظرفیتهای شغلیاش در دست افراد سالخوردهای است که اکنون باید پس از 30 سال کار و تلاش، در کنار خانوادهشان به استراحت و تفریح بپردازند، اما به دلیل مشکلات اقتصادی همچنان مشغول کار هستند.
آیا بازنشستهای را سراغ دارید که مصرانه به دنبال پیشرفت شگرف در زمینهای باشد؟ سادهتر بگویم انگیزه آتشینی برای پیشرفت داشته باشد؟ اگر هم هست، بسیار اندک است. حال اگر همان افراد که 30 سال زحمت کشیدهاند، با حقوق کافی و متناسب با زمان خود بازنشسته شوند و هیچگونه نگرانی بابت سالهای آینده عمر خود نداشته باشند، ظرفیتهای شغلی را به دست جوانانی میسپارند که بسیار باانگیزه و جویای نام هستند تا با ایدهها و مهارتهای فردی خود، نقش بسزایی در پیشرفت ملی و بینالمللی سازمانها و صنایع بازی کنند.پس نیازمند یک برنامهریزی مدون مالی هستیم تا ما را از این چالشها برهاند؛ برنامه 30سالهای که با برنامهریزیهای مالی درست، ما را به یک آینده ایمن و پر از امنیت مالی برساند. بیمه عمر و سرمایهگذاری که یک سیاست مدیریت پولهای کوچک است، دقیقا پاسخ تمام نگرانیها و چالشهایی است که ممکن است یک جوان یا یک بازنشسته با آن روبهرو شود؛ یا حتی سرپرستی که ناگهان در مسیر زندگی از خانوادهاش حذف میشود. مسلما به هیچ وجهی نمیشود صدمه عاطفی را جبران کرد، اما صدمه مالی را چطور؟!
مردم عزیز کشورم، مشاوران عزیز عرصه بیمه، باید بدانیم که سبد بیمه عمر و سرمایهگذاری، امنیت مالی را طی 30 سال آینده در زندگیمان به وجود میآورد. این همراه 30ساله فرهنگی است که پولهای خرد و کوچمان را مدیریت میکند و در انتها، اندوختهای را که پاسخگوی نیازهایمان است، به ما تحویل میدهد. بیمه عمر و سرمایهگذاری آنطور که شما فکر میکنید، یک صندوق ثروتساز نیست، بلکه صندوق مطمئنی است که امنیت مالی را طی سالهای آینده به ما هدیه میدهد. این بیمهنامه بهترین راه نیست ولی راه فوقالعادهای برای ایجاد امنیت در سالهای آتی است. یادمان باشد در زمینی که هیچ چیز نکاریم، قطعا علفهای هرز رشد خواهند کرد و اگر برنامهای نداشته باشیم، بیهیچ گمان، کشتی زندگیمان به ساحل امن آرامش نخواهد رسید.
دنیای پر از خیری که بدون برنامهریزی و آیندهنگری به یک شر عظیم تبدیل خواهد شد.