
ترسهای بنیانگذارارن از کارآفرینی
هیچ یک،چالشها و مشکلاتی وجود دارند که کارآفرین در آغاز کسبوکار خود با آنها مواجه میشود. این چالشها در شروع یک کسبوکار بیشتر هستند. ترس در دنیای کسبوکار برای آنها مشکلات زیادی ایجاد خواهد کرد. این آغاز با ترس و نگرانی همراه است و گاهی اوقات شروع یک کار از کاری دیگر حتی ترسناکتر است. ما این سوال را از شش بنیانگذار پرسیدیم: چه قسمتی از کارآفرینی هنوز برای شما ترسناک است و چگونه با آن روبهرو میشوید؟
خزانهدار
«حسابدارم من را به شدت ترسانده بود. من به واسطه داشتن یک زمینه خلاق از معاملات مالی جلوگیری و آن را مدیریت کردم. حالا به عنوان مدیرعامل یک مارک پارچه جین باید صورتحسابهای P&L را مدیریت کنم و مطمئن شوم که ما در تمام مراحل مفید و موثر هستیم. تنظیم یک قرار ملاقات سرپایی با حسابدارم هر دو هفته یک بار ترس آن را کمی کمتر کرده است. به علاوه هر صبح من فروش روز قبل را بررسی میکنم تا بتوانیم به موقع و بیدرنگ تصمیمات کوچکتر بگیریم.»سارا احمد، بنیانگذار و مدیرعامل
سخنرانی
سخنرانی در مقابل عموم معلوم کرد که من خجالتی هستم. افرادی که من را میشناسند هرگز این را قبول ندارند، اما وقتی زمانش فرا میرسد که باید در مقابل یک جمعیت سخنرانی کنم، عصبی میشوم. بعضی از مردم ذاتا نیازی به هیچ گونه آمادگی ندارند. از طرفی، من نیاز به آمادگی زیادی دارم. زمانی که به آنجا میرسم راحت هستم اما این پیشبینی چیزی است که من با آن مبارزه میکنم و طول میکشد تا کاملا آمادگی پیدا کنم و ذهنم باز شود.چریل کاپلان، بنیانگذار
تصمیمات بزرگ
«در سفر کارآفرینانه، چیزهای زیادی جدید و امتحان نشده هستند. آن دسته اطلاعاتی که میتوانند به من کمک کنند تا تصمیمات هوشمندی بگیرم، وجود ندارند. حسی شبیه به تردید من را احاطه میکند، اما در واقع توهم افکار من است. من فکر میکنم بنیانگذاران زن بیشتر میجنگند، خصوصا وقتی ذینفعان مرد هستند اغلب ما با مسلحبودن به اطلاعات اعتبار کسب کردهایم. من زمانی را برای تصمیمگیری صرف میکنم و آن را به تاخیر میاندازم تا تصمیم نهایی را بگیرم. من از مشاوره کمک نمیگیرم و زمان اجرا را محدود میکنم تا بر افکار خود تمرکز کنم.»جنی بایک، بنیانگذار
خطر
«اهمیتی ندارد که چقدر راه مانده تا شرکتتان به موفقیت برسد، شما با یک ترس زندگی میکنید که میتواند منجر به شکست شود. حتی دوستانی که کسبوکارهای میلیارددلاری راهاندازی کردهاند این حس را دارند. در پایان روز، واقعا یک ترس از شکست به وجود میآید. شما به دو روش بر آن غلبه میکنید. اول، شکرگزاری: برای چیزهایی که دارید شکرگزار باشید، با این حال که آنها را دارید. دوم، در ذهن مجسم کنید: به کارهایی که هر روز باید انجام دهید فکر کنید، ترجیحا به چیزهایی که میتوانستند بعدها اتفاق بیفتند.»
مت پالسون، بنیانگذار و مدیرعامل
رقابت
من میترسم یک رقیب پیدا شود و به خوبی ما یا حتی بهتر از ما باشد. چند سال پیش چند شرکت با افکار و ایدههای بسیار مشابه با سرمایههای کلان به وجود آمدند. من واقعا تصور میکردم آنها کار ما را کساد کنند و برای من کابوس شبهایم شده بودند. بیشتر احساس گناهم این بود که تیمم برای امرارمعاش به من تکیه کرده بود. وقتی فرصتی به وجود آمد جریان را به آنها گفتم. باید از رقابت چشمپوشی میکردم و بر فراهمکردن بهترین محصول و جذب مشتری تمرکز میکردم نه اینکه نگران چیزهایی باشم که در اطرافم اتفاق میافتد.
کریستینا استمبل، بنیانگذار
استخدام
من از اینکه افراد نامناسبی را استخدام کنم بیم دارم، این اشتباه میتواند باعث اتلاف وقت و سرمایه و ایجاد بینظمیهای فرهنگی شود. چند مرحله آن به خصوص در یک استارتآپ سریع اجتنابناپذیر است. ما گزینش میکنیم، منابع را دریافت میکنیم، ارزیابیهای فرهنگی مناسب را انجام میدهیم و بر روی بهترین تواناییهایمان برنامهریزی میکنیم. باز هم اشتباهاتی صورت میگیرد. اما ما میتوانیم از آدمهای اطرافمان یاد بگیریم و تجربه کسب کنیم. این روش حتی اگر مناسب هم نباشد یا اگر نیاز به تغییر داشته باشد باز هم یک تجربه باارزش است.جسیکا هرین، بنیانگذار و مدیرعامل