
فضیلت باهمبودن
هیچ یک،واقعیت تلخی که این روزها و در سالهای اخیر با آن مواجه هستیم، وجود جو نامهربانی، بیخیالی، خشونت، نداشتن اعتماد به همدیگر، دوری از هم و چندین معضل دیگر فرهنگی و اجتماعی است. سوال این است که چرا اینقدر با هم غریبه شدهایم؟ چرا حس همدلی و تکیه به همدیگر از میان ما رفته است؟ همه تقصیر را گردن همدیگر میاندازیم، همه از یکدیگر گلایه داریم که مثلا چشم دیدن موفقیت و رشد همدیگر را نداریم، تماشاگران ورزشگاههای ما آینههای تمامنمای رفتار بیشتر مردم جامعه هستند.معلمی میگوید که چون تخصص ریاضی دارد و تدریس خصوصی میکند، دیگر همکارانش وجود و حضور او را برنمیتابند، پزشک جراحی میگوید که چون تخصص بالایی دارد و جراح حاذقی است، همکارانش او را تخطئه میکنند، فعال بازاری میگوید که رقبایش به خاطر عرضه کالای مرغوبتر و قیمتی مناسبتر، او را بایکوت کردهاند، دانشآموز و دانشجو صرفا به خاطر درسخواندن و تلاش بیشتر برای آموزش، به وسیله همکلاسیهایش مورد تمسخر قرار میگیرد، دو هموطن موقعی که تصادفی میان خودروهایشان در خیابان به وقوع میپیوندد، بیهیچ مقدمهای یقهٔ همدیگر را میگیرند و زدوخورد میکنند. با این همه مسائل کافی است از خودمان بپرسیم که به کجا داریم میرویم و چرا به اینجا رسیدهایم؟!قصه ما در اینجا ذکر مصیبت یا ارائه نصایح کلیشهای و تکراری نیست، چرا که باور داریم با مواجههای درست با واقعیات جاری جامعه، بهتر میتوانیم داروی این درد مزمن را پیدا کنیم. باور داریم که انسان جایزالخطاست؛ هر شخصی در هر پست و مقام و منزلت و سطح زندگی ممکن است خطا کند. مهم این است که انسان متوجه خطای خود شود یا مورد نقد دیگران قرار گیرد و در تلاش برای جبران آن برآید. ما همگی در شرایط گوناگون نیاز به تغییر در عادتها، رفتارها، نگرشها و کردار و اعمال خود داریم، آن هم در شرایطی که مشکلات اقتصادی کشور واقعا جدی شده و مسائلی مانند خشکسالی، بیکاری و بلاتکلیفی، تا حدودی بر سر گروههایی از مردم سایه افکنده است. بدیهی است که گوشه عزلتگزیدن و سردرگریبان فروبردن، نادرستترین کار است. گمشده ما در این دوران، مواجهشدن با واقعیات جاری جامعه و کشورمان است. این کشور متعلق به تکتک ماست، نه متعلق به کسانی که دوست ندارند بقیه مردم با ذکر واقعیتها، مزاحمتی برای آنان ایجاد کنند. جوانان عزیز و به خصوص کارآفرینان، بهتر است بپذیرند که کار و زندگی، مبارزهای دائمی است و باید تلاش کرد و رنج کشید و ساخت. از قدیم گفتهاند دیگران و گذشتگان کاشتهاند و ما برداشتهایم و حالا نوبت ماست که بکاریم تا آیندگان بردارند.اگر این تفکر و عمل را میخواهیم داشته باشیم، با دورشدن از هم منافات دارد و باید با هم باشیم. در این روزگار و دوران ایجاب میکند که تعریفی دوباره از روابط انسانی داشته باشیم. به رسمیتشناختن نیاز دیگران، اعتمادسازی و تعامل با همدیگر، دیدهشدن محترمانه و تحمل یکدیگر، نسخه درمان بیماریهای امروز جامعه ماست و در این راه اگر باهم متحد نباشیم، جز اتلاف وقت و منابع انسانی چیزی عایدمان نخواهد شد و هیچ چیز غمانگیزتر از استعدادهای تلفشده ناشی از باهمنبودن و وجود تفرقه میان ما نیست.برای آغاز این حرکت، پیشنهاد ما این است که خود را نه بدهکار کسی بدانید، نه طلبکار کسی. باید در این شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، پیه بدترین شرایط زیست را به تن مالید و حل مسائل را شروع کرد و بهتر است این را هم به ذهن بسپاریم که هر اتفاقی بیفتد، آخر دنیا نیست، مهم باهمبودن است و گریز از جدایی مردم از یکدیگر.