
یادداشتی از تونی رابینز
هیچ یک،هرکسی دوست دارد کیفیت زندگیاش را بالا ببرد و به خواستههایش برسد. اما تقریبا همه ما گاهی در باورهای محدود و نقشهای احساسیمان میمانیم. ما به احساس ناامیدی، نگرانی، ناراحتی یا شکست عادت میکنیم. عادات تضعیفکننده ما را از انجام کاری که میتوانیم بازمیدارند. ما نمیتوانیم جلوی وقوع اتفاقات را بگیریم اما میتوانیم آنها را کنترل کنیم و به آنها مسلط شویم. مردم همیشه با موقعیتهای استرسزا روبهرو میشوند. مثل از دستدادن شغل، سلامتی، یا از دستدادن یک عشق. چیزی اتفاق میافتد که خارج از کنترل ماست و ما را به پایین میاندازد. اما استرس، خشم، ناراحتی و اینگونه احساسات از واقعیت نمیآیند آنها از معنایی که ما به واقعیت میدهیم میآیند. البته اتفاقات وحشتناک واقعی هستند. وقتی شما به یک معنای جدید میرسید دید جدیدی پیدا میکنید و در نهایت یک زندگی جدید خواهید داشت.
داستانهایی که ما برای خود میگوییم.
ما به طور ناخودآگاه وقایع و تجربیات را در زندگیمان معنی میکنیم؛ و این کار را بدون اینکه آگاه باشیم همیشه انجام میدهیم. برای مثال یک رکود اقتصادی یا بیپولی را در نظر بگیرید. یک شخص میتواند آن را اینگونه تعبیر کند، «من ورشکسته میشوم». اگرچه شخص دیگری میگوید «من باید سختتر کار کنم و باید خلاقانهتر به پسانداز فکر کنم».
تفکر این دو شخص بسیار متفاوت است و دلیل آن روشن است. تمام اینها از معنای تعیینشده هر شخص از وقایع میآیند.
حالا کمی شخصیتر بررسی میکنیم. زنی را در نظر بگیرید که در کودکی به فرزندی پذیرفته شده بود. مسیری که او میتوانست پیش بگیرد این بود که چون او به فرزندی پذیرفته شده بود ارزش خود را پایین بداند و به اندازه کافی دوستداشتنی نباشد. او همچنین میتوانست نگرش مخالفی نیز داشته باشد و به این حقیقت برسد که کسی او را انتخاب کرد تا عاشق او باشد. تصمیمگیری او در نوع نگرشش بر زندگیاش موثر خواهد بود.
نگرش اول یک حس کمبود را به وجود میآورد، درحالیکه دومی به زندگی او و ارزشش معنا میدهد. و نگرشی که او انتخاب میکند بر کل زندگیاش تاثیر میگذارد زیرا تصمیماتی که ما را کنترل میکنند درباره معنی بوده و معنی معادل احساس است.
انتظاراتتان را به قدردانی تغییر دهید.
همه ما خود داستانهایی میگوییم که ما را ناراحت میکند درحالیکه میتوانستیم احساس خوبی داشته باشیم. ما احساس ناراحتی، نگرانی، تشویش، خجالت، گناه، ترس و خشم را بر یک پایه ثابت ایجاد میکنیم. چرا؟ زیرا ما به این راه علاقه داریم. ذهن انسان همیشه به دنبال چیزی است که ممکن است از دست بدهد، چیزی که کم یا هرگز ندارد. این خلاف معمول به نظر میرسد. شما از نظر زیستشناسی تمایل دارید تا خود را برای بدترین موقعیتها آماده کنید. شما باید کنترل آگاهانهای بر داستانهایی که برای خودتان میگویید و احساساتی که تجربه میکنید داشته باشید. راز این کار این است که انتظارات خود را به تقدیر بسپارید. اگر این کار را بکنید کل زندگیتان را در آن لحظه تغییر خواهید داد. اگر این را ادامه دهید زندگی شما برای همیشه تغییر خواهد کرد.
کنترل را به دست بگیرید.
انتخاب حق شماست. بر چه چیزی میخواهید تمرکز کنید؟ چه داستانی زندگی شما را هدایت کند؟ شما میتوانید هر معنی را انتخاب کنید. این اختیاری است که اکنون در همین لحظه دارید که میتواند همه چیز را تغییر دهد. تنها چیزی که شما را از رسیدن به خواستههایتان بازمیدارد خود شما هستید. تنها چیزی که شما را از لذتی که سزاوار آن هستید محروم میکند داستان ناامیدکنندهای است که شما برای خودتان میگویید. اما اگر امروز تصمیم گرفتهاید تا یک هسته جدید اعتقادی را به خود پیشنهاد دهید آن چیست؟ چه میشد اگر همه چیز در زندگی شما از جمله دردناکترین و فجیعترین وقایع به خاطر شما اتفاق میافتاد نه برای شما؟ اگر همه چیز مختص شما بود تا یک زندگی فوقالعادهتر داشته و لذت بیشتری ببرید چه میشد؟
اگر آزادی واقعی در زندگی میخواهید نباید بگذارید وقایع بیرونی شادی را برای شما بیاورند. و این تنها در صورتی امکانپذیر است که بر معنی و یافتن معنای توانمندسازی در تمام چیزهایی که در مسیرتان قرار میگیرد مسلط شوید.