
در فرهنگ قدیمی ها مراجعه به روانشناس تابو بود، نسل های امروز اما این موضوع را نوعی پز اجتماعی می دانند و به آن می گویند تراپی؛ در این دوراهی «روانشناسی» از همیشه پیچیده تر و حساس تر شده است.
۲۰ سال است به مشاوره و روان درمانی مشغول است، با لحن طنزآمیز در حالی که خودکارش را روی کتاب های قطور روانشناسی می غلتاند می گوید از وقتی تراپی مد شده ما روانشناس ها باید بیشتر حواسمان را جمع کنیم؛ شاید به ضررمان هم تمام شود اما واقعیت این است برای هر مساله کوچکی نباید پیش روانشناس رفت.
دکتر علی محرابی موسس، مسوول فنی و مدیر کلینیک تخصصی روانشناسی در اصفهان، متخصص روانشناسی بالینی و روان درمانگر، عضو هیات علمی، معاون آموزشی گروه روانشناسی و مدیر هسته پژوهشی تروما و خودکشی دانشگاه اصفهان است.
با توجه به داغ بودن موضوع و همه گیر شدن مفهوم تراپی در شبکه های مجازی، هیچ یک با وی که به عنوان «مربی آموزشی و سرپرست تخصصی روان درمانگران استان اصفهان» نیز فعالیت دارد، این مساله را به گفت و گو و واکاوی نشسته است:
با نگاهی بر فعالیت های تخصصی که تاکنون داشتهاید مهمترین چالش های روانی مراجعان در استان بیشتر در چه زمینه ای بوده است؟
علاوه بر بیماری هایی مانند اضطراب، افسردگی، وسواس، مشکلات ارتباطی بین فردی، پرخاشگری و اعتیاد که به طور معمول کم و بیش شناخته شده اند با چالش های نوظهور مانند روابط آشفته خانوادگی (خارج از عرف زناشویی) مواجه هستیم که در بیان مساله مراجعان فراگیر شده است.
اگرچه این موضوع بیشتر به آقایان نسبت داده می شود اما درباره خانم ها هم زیاد مشاهده می شود که در مجموع چالش هایی را برای کیان خانواده ها ایجاد کرده است.
از طرفی به طور فزاینده ای با مساله افزایش نرخ آسیب زدن به خود در قالب خودکشی و سایر رفتارهای مشابه رو به رو هستیم که لزوماً ممکن است به فوت هم منتهی نشود اما شیوع پیدا کرده و نیازمند مداخله جدی است.
به طور کلی از نظر سن، جنس و طبقه اجتماعی مراجعان تفاوت چندانی با سایر کشورها نداریم. ممکن است تصور شود خانم ها بیشتر به روانشناس مراجعه می کنند اما شاید آنها به فرایند درمان بیشتر باور دارند. موضوع دیگر اینکه سن مراجعان به روانشناسان پایین آمده و این گروه از جامعه نیز درگیر مسائل خاص خودشان هستند. مراجعه مشاوران مدارس و نمایندگان موسسات آموزشی نیز بیشتر از گذشته احساس می شود که به دلیل مسائل خاص خودشان و همینطور ارجاع نظام مسائل روانی است که در محیط های آموزشی با آن رو به رو هستند.
به عنوان روانشناس، احساس شما وقتی مراجعه کننده با انبوهی از آسیب و رنجش های روانی به شما پناه می آورد چیست؟ آیا از همان ابتدا به درمان باور دارید؟ از کجا متوجه می شوید که چه فرایندی را باید برای بهبود روانی او انتخاب کنید؟
ببینید یک روانشناس مانند همه مردم قبل از هر چیز یک انسان است نه یک سوپرمن، بنابراین احساس و عاطفه دارد. وقتی مراجعان با مشکلات عدیده مانند آسیب های فیزیکی، روانی، هیجانی، کلامی و جنسی به روانشناس پناه می آورند او نیز با احساس ناراحتی، رنجش و دلسوزی درگیر می شود. یک روانشناس حرفهای باید بتواند ضمن احترام به این احساسات و کنترل آنها در مراجعه کننده و خودش؛ برای درک بهتر مساله، مدیریت رفتار و عبور از آسیب ها و آسیب های گذشته اقدام کند.
روانشناسان با روش های نوین و مختلف ارزیابی جامع و دقیق از مراجعه کننده انجام می دهند و بر اساس شاخص های آسیب شناسی روانی تشخیص می دهند که برای هر بیمار چه رویکرد و روش درمانی مناسب است، سپس مراجعه کننده به سمت دریافت آن روش ها راهنمایی و ارجاع می شود.
ارزیابی شما از نگاه مردم و جامعه به روانشناسان چیست؟ آیا مراجعه به روانشناس همچنان تابوست؟
واقعیت این است که نگاه مردم به روانشناس و روانشناسی تغییر کرده یا می توانم بگویم بهبود پیدا کرده است. حالا مردم با فرهنگ سازی که توسط رسانه انجام شده، نگاه مثبت تری به این مساله دارند. اما هنوز ۲ مساله وجود دارد که باید به آن بپردازیم و مراقب آنها باشیم. مساله نخست اینکه همچنان گروه هایی از مردم فکر میکنند نیازی به روانشناس و مشاور ندارند و در مواقعی که روان رنجور می شوند بیشتر به دنبال طب سنتی، معتمدین محلی و حتی روش های غیر متعارف از جمله دعانویسی می روند. دلیل این کارها هم این است که در باور عامه همه دنبال معجزه می گردند و روش های ناگهانی و لحظه ای را به درمان های علمی ترجیح می دهند. این موضوع یک آسیب است بنابراین هنوز به لحاظ فرهنگی بسیاری از افراد با پدیده علمی روانشناسی مانوس نشده اند.
اما در مقابل، با یک مدل روانشناسی زدگی نیز در سال های اخیر مواجه هستیم، به گونه ای که برخی افراد تصور میکنند اگر به روانشناس مراجعه نکنند چیزی کم دارند. با اینکه آن ها لزوما مشکلی ندارند یا دستکم مشکلشان خیلی جدی نیست. موضوع نگران کننده این است که مراجعه به روانشناس به عنوان یک نیاز ضروری و شاید لاکچری در حال اضافه شدن به زندگی برخی از مردم است. این افراد احساس میکنند اینکه به اصطلاح رایج پیش تراپیست رفته اند و تراپی می شوند یک پز اجتماعی برای به رُخ کشیدن آن به دیگران است، به گونه ای که سراسیمه و آشفته به نزد روانشناس می روند در حالی که این موضوع لزوما نشانه فرهنگ بالاتر نیست.
موضوع مهمی که اینجا وجود دارد اینکه همکاران روانشناس ما باید مراقب باشند به دام این نگرش های متفاوت گرفتار نشوند، بخصوص اینکه در نگاه نخست ممکن است اینطور به نظر برسد که مراجعه کننده بیشتری داریم ولی نباید تنها به منافع خود فکر کنیم. بنابراین برای ضرورت مراجعه به روانشناس باید از قبل یک سری شاخص هایی وجود داشته باشد تا مردم کیفیت زندگی خود و اعضای خانواده را با آنها بسنجند و به روانشناسی اینگونه نگاه کنند که چگونه فاصله با آن شاخص ها را کاهش و وضعیت سلامت روانی را ارتقا بدهند. با این نگاه هم فشار روی مراجعه کننده کمتر می شود و هم دیگر خبری از انتظارات عجیب و غریب در مراجعه به روانشناس نیست و افراد واقع بینانه از خدمات بهرهمند می شوند.
نکته دیگر این که رسانهها تاکنون در موضوع فرهنگ سازیِ مشاوره روانشناسی خوب عمل کرده اند اما کیفیت خدماتی که از سوی روانشناس ها به مردم ارائه شود مغفول مانده است. در حال حاضر بسیاری از افراد به شکل غیر رسمی یا حتی رسمی در رسانه ها به ارائه مشاوره های روانشناسی می پردازند که به عنوان روانشناسی زرد شناخته میشود و یا مبتنی بر شواهد پژوهشی است که در ایران و جهان هنوز به اندازه کافی نتایج اثربخش به دنبال نداشته و این موضوع نیازمند آگاهی بخشی به مردم است.
با توجه به برایند درمانگری هایی که تاکنون داشته اید، مهمترین دستاوردهای شما در این زمینه چه بوده است؟
بطور کلی طی ۱۰ سال اخیر و در جریان روان درمانی در اصفهان و تهران، نتایج امیدوار کننده ای در زمینه درمان مشکلات اضطرابی، انواع حملات به اصطلاح پنیک (وحشت زدگی)، وسواس و افسردگی در قالب «روان درمانی فردی» و «روان درمانی گروهی» بطور جداگانه و یا ترکیب با «دارو درمانی» به دست آورده ایم. در این مدت مراجعان بسیاری بودند که رضایت داشتند. برخی از آنها که ابتدا تحمل ادامه درمان را نداشتند توجیه شدند و فرایند ها را صبورانه ادامه دادند که به پیشرفت درمانشان منتهی شد.
از تلخترین و شیرینترین خاطره کاری خود برایمان بگویید.
تلخترین خاطره مربوط به یکی از دوره های گروه درمانی بود که با دوران فراگیری کووید ۱۹ مقارن شد و مجبور به متوقف کردن جلسات شدیم. با شروع مجدد این دوره درمانی یکی از اعضای گروه که از مراجعان بنده بود را به دلیل عوارض یکی از واکسن های خارجی که برای مقابله با کرونا دریافت کرده بود از دست دادیم و تا مدت ها غم سنگینی بر فضای گروه حاکم بود.
خاطره شیرینی که به خاطر می آورم مراجعه فرزند یکی از مشاوران آموزش و پرورش به بنده بود که در دوران تحصیل، زمان انتخاب رشته به من روانشناسی بالینی را توصیه کرده بود.
بعد از طی مراحل تحصیل، وقتی به اصفهان برگشتم و مشغول به کار شدم فرزند ایشان برای مشاوره به من مراجعه کرد. اکنون نیز که فرزند خودم به مشاوره تحصیلی نیاز دارد با ایشان در ارتباط هستم و این چرخه برایم جالب و شیرین است.
ارزیابی شما از سازو کارهای موجود برای حمایت از روانشناسی و روانشناسان چیست؟
مساله مهم دغدغه های اقتصادی دانشجویان و همکاران روانشناس ماست. موضوع دیگر پرداخت هزینه های مشاور درمانی از سوی مراجعان است و با وجود اینکه بیمه ها به تازگی آن را پوشش می دهند ممکن است هنوز هم مشاوره روانشناسی برای بسیاری از خانواده ها هزینه بر باشد. آموزش های تخصصی بخصوص در دانشگاه ها باید ارتقا پیدا کند.
در این میان جای کارگاه های عملی برای دانشجویان این رشته خالیست. همچنین کیفیت و استاندارد های کلینیک های مشاوره و روانشناسی نیازمند بازبینی و پایش است و نهادهای متولی از جمله وزارت بهداشت، نظام پزشکی ، نظام روانشناسی و سازمان بهزیستی باید با هم افزایی و برنامه ریزی نظام مسائل روانشناسان را احصا و برای آن برنامه ریزی کنند.
آیا روانشناسان خودشان هم به مشاوره روانشناسی می روند؟ مهمترین چالش هایی که با آن مواجه هستند چیست؟
بطور یقین در معرض مشکلات درمانگران بودن، فشارها و استرس های زیادی را برای همکاران ما به دنبال خواهد داشت. مدیریت این مساله مستلزم این است که روانشناسان نیز به مشاوره و روان درمانی در سطوح بالاتر مراجعه کنند؛ به عنوان مثال سوپروایزر و یا ناظر بالینی داشته باشند و مشکلات را مطرح کنند.
این تصور که یک روانشناسی می تواند مشکلات روان خودش را حل کند اشتباه است. انسان باید با کمک یک ناظر بیرونی مسائل را ببیند، بخصوص وقتی به شدت درگیر موضوعی باشد. حتی اگر مسائل خیلی جدی و خاصی هم وجود نداشته باشد مشاوره با روانشناس سطح بالاتر ایرادی ندارد. همکاران ما به دلیل تراکم مراجعان و کار زیاد گاهی رسیدگی به خودشان را فراموش میکنند. بنابراین نباید از نیازهای روانشناختی، آرام سازی، مراقبه و تفریحات سالم غفلت کنند.
موضوع مهم دیگر این است که خدمات روانشناسی باید همواره منطبق بر تغییر نسل ها و مسائل به روز جامعه باشد و در این زمینه استفاده از تجارب پیش کسوت های روانشناس و مشاوره منظم با اساتید این حوزه راهگشا خواهد بود.
آیا اساسا مشاوره و درمان های روانشناسی برای بهبود سطح زندگی و سلامت روان لازم است؟
اینکه برخی افراد به دلیل آگاهی افراطی بخواهند خودشان را با اصطلاحات و ادبیات روانشناختی بسنجند و برچسب های مختلفی از بیماری ها به خود و دیگران بزنند و یا برای مشکلاتی که با آن درگیرند دنبال خود مقصربینی و یا مقصر دانستن دیگران باشند درست نیست. نکته مهم این است که ابتدا باید دید واقعیت چیست. افراد نباید خود را درگیر اطلاعات دست و پاشکسته روانشناسی کنند. گاهی مشکل به قدری جدی است که زندگی عادی مراجعان را تحت تاثیر قرار می دهد. این ضرورت ها و از سوی دیگر مراجعه غیرضروری باید از هم تفکیک و فرهنگ سازی شود.
پس معتقدید روانشناسی باید در سبد هزینه خانوار گنجانده شود؟
بله؛ به خصوص در مواقع بحرانی یا برهههایی از زندگی که شرایط پر استرس تر وجود دارد. به عنوان مثال ازدواج، انتخاب رشته، ورشکستگی، مشکلات محیط شغلی، روابط بین فردی، تهدید سلامت جسمی تحت تاثیر بیماری حاد یا مزمن، جابجایی محل سکونت و سوگ از دست دادن عزیزان مشاوره با متخصص متبحر و کار کشته می تواند در بازگشت به موقع کیفیت زندگی و سلامت روان افراد کمک کننده باشد. زیرا اگر کیفیت زندگی و سلامت روان متناسب با هم رشد نکند در سایر مسائل زندگی از جمله حوزههای مالی، اجتماعی و خانوادگی تاثیر سوء می گذارد و تعادل زندگی را بر هم می زند.
به نظر شما کدام طبقه یا قشر جامعه در شرایط کنونی نیاز بیشتری به مراجعه به روانشناس دارد یا به عبارتی مشکلات و پیچیدگی های روانی کدام گروه خطرناک است؟
با توجه به برایند بررسی ها، قشر جوان به دلیل انبوه مسائل و شرایطی که با آن مواجه است مانند شغل؛ ازدواج و روابط عاطفی و سپس گروه نوجوانان به علت مسائل خاص بلوغ و مواجهه با تغییرات اجتماعی بیشترین نیاز به روانشناس را دارند.
موضوع دیگر اهمیت توجه به روانشناسی سالمندان است که با توجه به تغییرات جمعیتی کشور ضروریست. در این زمینه باید به چالش های اقتصادی، اجتماعی و نحوه تعامل این گروه از جامعه با خانواده، فرزند و همسایگان توجه شود.
کودکان نیز از گروه های مهم جامعه هستند که نگاه روانشناسان به آنها پیشگیرانه است. به این معنا که مواردی که پیش بینی می شود در بزرگسالی مشکل ساز شود در زمان مناسب با مداخله بهبود می یابد.