
توازن در زندگی
هیچ یک،در شماره قبل از کلمه «شاملشدن» گفتم و چون من در کار آن را تجربه کردهام و نتایج خوبی را از آن گرفتهام، دوست دارم آن را در بعدهای مختلف زندگی ببرم؛ دوست دارم روی این کلمه در ادبیات و موفقیت زندگی امروزیمان زیاد کار شود؛ «شاملشدن». معنی شاملشدن این نیست که وقت یکسانی را برای همه حوزهها داشته باشیم، این است که حواسمان به همه جا باشد؛ ممکن است امروز، لازم باشد در این موضوع، تمرکز و توجه ویژهتری داشته باشیم. مثال همان کتاب «کیمیاگر» پائولو کوئیلو است که فرزندش را پیش آن فرزانه میفرستد تا او را تربیت کند. فرزانه به او یک قاشق روغن میدهد و میگوید مواظب باش! این قاشق روغن خیلی مهم است، این را نریزی و در همین حین بروی همه جای کاخ من را ببینی؛ ببینی چه چیزهایی وجود دارد و آنها را از کجا آوردهام. او میرود و پس از چند ساعت برمیگردد در حالی که روغن نریخته است. فرزانه میپرسد کجاها را دیدهای؟ میگوید هیچ جا، مدام مواظب بودم که روغن نریزد. فرزانه میگوید اینطور قبول نیست، برو و همه جا را خوب ببین. میرود و وقتی شروع به دیدن میکند که مثلا این سنگها از کجا آمدهاند، این نمادهای ایران باستان چگونه به اینجا آورده شدهاند، منظرهها به چه صورت هستند، این نقاشیها را چه کسی کشیده است و … محو همه اینها میشود و بعد از چند ساعت پیش فرزانه برمیگردد. میپرسد چه دیدی؟ برایش تعریف میکند. میپرسد قاشقت کو؟ میگوید اصلا نمیدانم، ریخت. فرزانه میگوید راز فرزانگی این است، که هم قاشق روغن نریزد، هم همه جا را دقیق و خوب ببینی.
به نظر من این موضوعی است که لازم است به آن توجه جدی بکنیم.
چیزی که ما ایرانیها بهتر است به آن توجه کنیم، کمالگرایی است؛ یعنی حتی اگر دوست داریم توازن هم برقرار کنیم، توازن کمالگرای ایدهآل باشد. توازن هم درصد دارد، شرایطی دارد، در جایی از زندگی همه آدمهای موفق دنیا هم عدم توازن به وجود میآید، یعنی بر اساس انسانبودن، در زندگی خیلی از آدمها به وجود میآید و ممکن است چند ماه تا چند سال تمرکزش از بین برود.
در صورت وقوع این اتفاق، اول اینکه خودشان را خطاکار ندانند و شروع کنند. تنها راه خوردن یک فیل این است که آن را لقمه به لقمه بخوریم؛ برای اینکه توازن هم از امروز در زندگی من شروع شود، از گوشهای شروع و توازن را کمی بیشتر کنم؛ از گوشه کوچکی شروع کنم. در زندگی شخصی، کار، خانواده و همه اینها بدانیم که روزهای بحرانی و پرچالش هم وجود دارد، باید این موضوع را قبول کنیم. علاوه بر روزها؛ ماهها و سالهای پرچالش و پرتنش هم وجود دارد.همیشه دو مسئله در مورد این بحرانها و مشکلاتی که به وجود میآیند، باید مدنظرمان باشد؛ یکی اینکه این تفکر را داشته باشیم که بحران را به فرصت تبدیل کنیم، با این نگاه، بینش و روحیه همیشه جلو برویم؛ به عنوان سرفصلی که مثلا اگر صد بار دیگر هم با بیل گیتس مصاحبه کنند و بپرسند راز موفقیت شما چیست؟، میگوید «تبدیل تهدید به فرصت». بالاخره تهدید و چالش برای هیچ آدمی خوشایند نیست؛ باید آن روحیه را داشته باشد که این چالش را یک فرصت ببیند. قبلا هم گفتم، در بعضی جاها قبول کنید که چالشی پیش میآید، تعادل زندگی به هم میخورد و خسارتهایی را هم باید بدهید. امروزه در جامعه ما یک بحران اقتصادی وجود دارد، فکر نمیکنم هیچ متخصصی هم این را رد کند، یک بحران اقتصادی و رکود جدی به وجود آمده است، برای همه آدمها هم هست.مثل این است که شما دارید در جاده چالوس رانندگی میکنید و ترمز بریدهاید؛ یادتان باشد که خسارت و هزینهدادن حتمی است، هیچ راهی برای اینکه خسارت ندهید وجود ندارد ولی عکسالعمل و مبنای فکری تو است که میگوید خسارت حتمی است ولی من بايد کاری کنم که خسارت کمتری ببینم. در موضوع عدم توازن هم که برای خیلی از ما به وجود آمده و میآید، یکسری هزینهها و خسارتها وجود دارد. باید قبول کنیم زندگی بدون هزینه معنا ندارد، توازن هم بدون هزینه معنا ندارد. بله، کسی که قید سلامتی و خانواده و همه اینها را بزند، ممکن است در دورههایی از کارش موفقتر هم بشود؛ حالا میشود دوام این موفقیت را کمی بیشتر کرد، از آنطرف توازن را هم ایجاد کرد، یعنی میشود هزینهاش را با زمان و کیفیت حضوری که داریم، داد.هر موقع که احساس کردیم توازن ما از بین رفته است، به این موضوع برگردیم که از کجا شروع کنیم، به چه صورت توازن را روی مسیری که میخواهیم، برگردانیم. ولی نگاه ایدهآلیمان را هم کنار بگذاریم، هیچوقت توازن کامل در همه اجزای زندگی ما (کار، خانواده، تفریح، ورزش، خیریه و…)، حداقل برای من، وجود نداشته است.مثالی برای این موضوع میزنند که در حوزه کاری و شخصی مهم است، ما انسانی بار آمدهایم که از بچگی، حککردن چیزهایی را روی صفحه ذهنمان شروع کردهایم؛ من یک سنگ قبر را مثال میزنم؛ سنگ قبر بالاخره برای ما ساخته شده است، کلی چیز را روی آن حک کردهایم. وقتی این سنگ قبر را در مدت 30 یا 40 سال حک کردهایم، یکروزه نمیتوانیم آن را پاک کنیم. از یک گوشه بگیرید و ذرهذره پاک کنید، ممکن است لازم نباشد 30 سال طول بکشد تا این سنگ قبر پاک شود، ولی ممکن است واقعا سه سال زمان بخواهد تا ذرهذره پاک شود. بعضیها ممکن است با ریختن یک ماشین خاک رویش، بخواهند آن را پاک کنند ولی من معتقدم که زمانی میگذرد تا بتوانی آنها را درست کنی و ذرهذره سنگ قبر را پاک کنی و در مسیر درستش قرار دهی.
اگر برای مثال طي 10 سال گذشته در زندگی شما اصلا توازن وجود نداشته است، همه تمرکزتان روی کار بوده است و قید سلامتی و خانواده را زدهاید، اگر انتظار داشته باشید از همین فردا شروع کنید و توازن را ایجاد کنید، همه چیز را میبازید. خیلی از ورشکستگیها به همین خاطر است، یکهو میخواهد همه چیز را درست کند؛ باید قبول کند که به تدریج، ذرهذره و گامبهگام جلو برود.