
درس کسبوکار از جعبه پیتزا
هیچ یک، شعبه پیتزافروشیای به نام «برانکس» در سن دیهگو وجود دارد که کارت اعتباری قبول نمیکند و تحویل درب منزل نیز ندارد. خبری از نان سیر یا بال سوخاری نیز نیست. در واقع منوی آنها خیلی ساده است: پیتزا کامل، برش پیتزا و کالزونه. ضمنا فقط یک اندازه پیتزا در آنجا یافت میشود.دیگر سادهتر از این نمیشود! در انتهای منوی پیتزافروشی برانكس نوشته شده است:«همین و تمام! ما حداکثر تلاشمان را کردهایم تا همه چیز در اینجا ساده باشد. سادهتر و راحتتر برای شما و برای ما. تمام پیتزاها یک اندازه هستند. 45سانتیمتری هستند و به هشت قسمت تقسیم شدهاند. یک پیتزا برای سه تا چهار نفر کافی است.
زمانی که میخواهید سفارش خود را ثبت کنید، به نکات زیر توجه داشته باشید:
فقط پول نقد پذیرفته میشود. کارتخوان نداریم!
ما روی پیتزاهایمان گوشت مرغ، آناناس، فلفل جالاپنو و بیکن نمیگذاریم.
آن پنیری که روی پیتزا میبینید، پنیر ریکوتاست، نه پنیر فتا.
ما سالادهایمان و سس مخصوصشان را به سوپرمارکت سر کوچه سپردهایم! از آنجا تهیه کنید.
لطفا تقاضای بال سوخاری نکنید.
تلفنی سفارش نمیگیریم.»
به هوای خوردن پیتزا بیرون رفته بودم که سر از برانکس در آوردم. موقع بازگشت تمام ذهنم درگیر سادگی بینظیر آنها بود. پیتزافروشی برانکس محصولاتی ساده و خارقالعاده ارائه میکند و از این بابت به خود میبالد. همه ما میتوانیم درسهایی را از آنها بیاموزیم.
همه شنیدهایم که میگویند «کسبوکار خود را ساده نگه دارید»، اما چند نفر از ما واقعا این موضوع را در کسبوکار خود پیاده کردهایم؟ خیلی ساده ممکن است دچار این تفکر شده باشیم که با پیشرفت کسبوکار باید آن را پیچیدهتر نیز بکنیم. اما حقیقت این است که پیچیدگی فقط باعث ایجاد آشفتگی میشود. به این مثال توجه کنید: مک دونالد سالها تلاش کرده است تا منوی خود را با افزودن غذاهایی مثل «مکلابستر» یا «مکاسپاگتی» پروپیمانتر نشان دهد، اما هیچکس توقع ندارد که این برند بتواند این غذاها را نیز به اندازه همبرگرهایش مشهور کند و تعجبی نداشت که آنها موفق نشدند. اما اخیرا مکدونالد تصمیم گرفته است که کاری واقعا ساده انجام دهد: تمام روز صبحانه ارائه کند! و حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟ میزان فروش آنها از حد تصورشان نیز بالاتر رفت. نیازی نیست که متخصصانی استخدام شوند تا روی یک ایده عجیب، پیچیده و احتمالا ناموفق کار کنند، بلکه ایده سادهای مطرح و انجام شد و به موفقیت رسید.
چرا سادهگرایی امر مهمی است؟
من به این مشهورم که اغلب سختترین راه ممکن را برای انجامدادن کارها انتخاب میکنم. اگر مسئلهای پیش بیاید، من از قبل نقشه و راهحل پیچیدهای برایش دارم! تا اینکه یک نفر سر برسد و به راهحل سادهتری اشاره کند و با تعجب از من بپرسد که چرا آن کار را انجام ندادم!
سادهتر همیشه بهتر است.
استراتژی بازاریابی خود را در نظر بگیرید. اگر بخواهید در آن واحد پنج کار انجام دهید، چطور میتوانید متوجه شوید که نتایجی که به دست آوردهاید، حاصل کدام تاکتیک است؟ و کدام یک شما را از مسیر موفقیت دور میسازد؟ اما اگر در هر بازه زمانی روی یک تغییر متمرکز شوید، میتوانید به خوبی آن را بسنجید، ارزیابی کنید و سپس به سراغ تغییر بعدی بروید.ارائه گزینههای بیش از حد به مشتریان باعث کلافهشدن آنها میشود و حتی ممکن است آنها قید خرید از شما را به طور کلی بزنند. این مسئله را «تحلیل فلجکننده» مینامند. فقط کافی است بخواهید چیزی از آمازون بخرید. من میخواستم یک کیف موبایل برای گوشیام تهیه کنم و به همین خاطر به سراغ آمازون رفتم. در نتیجه جستوجوی من حدود 2/1 میلیون کیف موبایل پیش رویم قرار گرفت. صفحه مرورگر را بستم و به سراغ فروشگاه نزدیک خانهمان رفتم که گزینههای محدودتری داشت.
چه چیزی را میتوانید ساده کنید؟
از شما میخواهم که نگاهی به کسبوکار خود بیندازید و از خود بپرسید که چه چیزی بیش از حد و به شکلی غیرضروری پیچیده است. هربار که میخواهید با این مسائل پیچیده برخورد کنید، چه میزان استرس به خود وارد میکنید؟ فراموش نکنید که همه چیز را از دید مشتری نیز ببینید. شاید مراحل ثبت سفارش بیش از حد طولانی باشد. هیچ دلیلی برای این مسئله وجود ندارد. کوتاهترش کنید و سوالات کمتری از مشتری بپرسید.زمانی که چیزهای بیش از حد پیچیده را شناسایی کردید، روشهایی برای سادهسازی آنها پیشنهاد کنید. شاید کمی سخت باشد، چرا که روشهای پیچیده قبلی در ذهنتان خانه کردهاند و ممکن است نتوانید با رویکرد متفاوتی به مسائل نگاه کنید. بنابراین شاید بهتر باشد که از کارمندان، دوستان و همکاران خود نظر بپرسید، سپس بهترین روش را انجام دهید. باید بدانید اگرچه ممکن است سادهسازی مسائل کمی زمان ببرد، اما در طولانیمدت متوجه ارزش این سرمایهگذاری زمانی خواهید شد.