
عامل تغییر کدام است؟
هیچ یک،داستان ما در مورد جوانیست خوشسیما و بالابلند. از ۱۵ سالگی معتاد به مواد مخدر میشود و تا ۳۰ سالگی در دنیایی مملو از دود و سرنگ و زندان و طلاق زندگی میکند. بعد از یکی از بازداشتها و گذراندن حبس و سمزدایی از بدن، آزاد میشود و پس از مدتی که بدون مصرف مواد مخدر، روزگار را میگذراند، باز هوس موادمخدر به سرش میافتد. روزی از روزها و وقتی در حال مصرف بوده، با منظرهای بسدردناک مواجه میشود. دوست صمیمیاش به خاطر احساس پوچی و بیهودگی در زندگی، خودکشی میکند. هیچ روزنهی امیدی در زندگی نیافته بود و در نهایت، کارش به خودکشی رسید. دیدن منظرهی هولناک و ناامیدکنندهی خودکشی، ناگهان مثل زنگ خطری در گوش جوان به صدا درمیآید. مدتها در فکر است. دائم با خودش میگوید الان دارم نفس میکشم و زندهام، و همین بهانهایست برای امیدواری و انگیزهایست برای تغییر. و از همین جاست که تغییر واقعی، رخ نشان میدهد. امروز اگر آن جوان را ببینید، نشانی از آن گذشتهی تیره در او نیست. دائم رو به تحول است و مسیری را در راه آرزوهایش طی کرده است که به معجزه میماند.
بعضی وقتها یک غفلت یا یک اشتباه که ندانسته حاصل میشود، ما را به سمتی میبرد که هیچوقت حتی فکرش را هم نمیکردیم. بعد از اینکه مسیر به اشتباه، تغییر کرد، نگاهی به پشت سر میاندازیم و میبینیم بهترین روزها و سالهای زندگی به راحتی از کف رفته است. در واقع، این اشتباه و غفلت، ما را به هر سمتی که میخواست، برده است. ترک عادت، راحت نیست. حتما استرسزاست و ناراحتکننده و فشارهای زیادی را برای شخص بهوجود میآورد. اما اگر در جستوجوی تغییری واقعی و تحولی مثبت در زندگی هستید، بدانید که همواره اشخاص یا عواملی در زندگی هر فرد هستند که باعث میشوند این تغییر شروع شود. جوان قصهی ما با خودکشی دوستش به صرافت و اندیشهی تغییر افتاد. این شخص یا عامل، همان چیزیست که به آن، انگیزه برای تغییر میگوییم.
در هر مرحله از زندگی، انسان حس میکند که نیاز به تغییر دارد. ولی فرق بین آنها که در اعمال تغییر موفق میشوند و آنها که موفقیتی به دست نمیآورند، در همین انگیزه است. انگیزه برای تغییر، بسیار مهم است، چندان که روانشناسان بر این باورند شخصی که خواهان تغییر است باید درک کاملی از انگیزهای که در او ایجاد شده، داشته باشد.درک کامل انگیزه شامل فهمیدن نوع انگیزه است، بهاضافهی روشهای مختلف افزایش آن. وقتی به اندازهی کافی انگیزه به وجود آمد، آن موقع است که تغییر ایجاد میشود و پایدار میماند. تغییر، رویدادی نیست که به یکباره رخ دهد؛ بلکه فرآیندیست که به تدریج و در طول زمان اتفاق میافتد. اگر مواردی مثل ناامیدی، ترس، احساس گناه، اضطراب و شرمساری بر شما غلبه کرده است، باید بدانید این موارد چیزهایی نیستند که با اقدامات جزیی وموقت بخواهیم کنترلشان کنیم. چون این موارد ذهنی همیشه مثل سوهانی، روح و ذهنتان را فرسوده میکنند و شما را در جهنمی که خود ساختهاید، قرار میدهند. به این بیفزایید که آرامش را از زندگی و کارتان سلب میکنند؛ بهطوری که مجبور میشوید تا آخر عمر، رنج و مشقت آن را به دوش بکشید. علاوه بر این به خاطر محدودیت و گذر سریع زمان و با توجه به فرآیند زمانبر تحول، شما زمان خیلی کمی برای بهوجودآوردن تغییرات در زندگی دارید. و حالا با این تفاصیل، راهکاری که میتوان پیشنهاد کرد، چیست؟
کنترل زندگیتان را در دست بگیریدتغییر همچون مبارزه است. به از خود گذشتگی و مقاومت مقابل موانع نیاز دارد. نمیتوان فقط نشست و دست به دعا برداشت و منتظر وقوع اتفاق بزرگی در زندگی بود. افکار مثبت، به تنهایی نمیتوانند به جنگ موانع تغییر بروند. پس انتظار نداشته باشید که تغییر آسان باشد و مبارزهای عادلانه محسوب شود. برای ایجاد تغییر باید انقلاب بزرگی را علیه امیال درونیتان بهپا کنید تا بتوانید شکستشان دهید. البته که آسان نیست.چون با این کار، بخشی از درونتان شکست خواهد خورد و بخشی دیگر پیروز میشود. پس اگر نتوانستید تغییر به وجود آورید، بدانید و آگاه باشید فقط این خودتان هستید که مقاومت کردهاید و تقصیر را گردن دیگران یا عوامل اطراف نیندازید.
هیچ تغییری بدون از بینبردن بعضی عادتها و اصلاح رفتار و اخلاقیات ممکن نیست. بعد از تغییر، هنوز بعضی شرارتها و اخلاقیات قبلی، چه خوب و چه بد را مشاهده خواهید کرد که قبلا حسشان نمیکردید. اغلب مردم هیچوقت تغییر نمیکنند؛ چون نمیخواهند موضع اخلاقیشان را اصلاح کنند.
چند راه حل ساده برای ایجاد تغییر
در ادامه چند راه حل برای کمک به ایجاد تغییر ارائه میکنم که میدانم برای شما مفید خواهد بود و شروعی قدرتمندانه است برای ایجاد تغییر در زندگیتان:
درد را حس کنید: گفتیم تغییر ایجاد نخواهد شد مگر اینکه انگیزهای برای این تغییر در خودتان به وجود آورید. گاهی مشاهدهی آدمهای دیگر برایتان الهامبخش است و باعث بهوجود آمدن تغییرات بزرگی میشود. بعضی وقتها هم قرارگرفتن در وضعیتی بد و دردناک، ایجادکنندهی این انگیزه برای تغییر محسوب میشود. اگر در چنین وضعیتی قرار گرفتید، بگذارید تا درد را به خوبی حس کنید و از خودتان بپرسید آیا زمان تغییر فرا رسیده است یا نه؟ مثلا شخصی که از چاقی رنج میبرد و میخواهد با ایجاد تغییر در عادتها، لاغر شود؛ باید این احساس درد و عذاب وجدان را به خوبی درک کند و همیشه از خودش بپرسد این درد چگونه است و چه تأثیری بر او خواهد گذاشت؟ و چه اقدامی باید انجام دهد تا از این احساس درد و عذاب وجدان خارج شود؟با مشکلات روبهرو شوید: یکی از بزرگترین عوامل بازدارندهی تغییر، تمایلنداشتن به روبهروشدن با مشکلات است. این تقابلنکردن با مشکلات باعث میشود آنها روز به روز بزرگتر و سختتر شوند و کمکم حتی فکرکردن به مشکلات هم ترسناک و دردناک میشود. و البته فکرنکردن به مشکلات، اوضاع را بدتر از قبل میکند. اگر میخواهید از این دایرهی احساس درد خارج شوید، به خودتان اجازه دهید بیشتر به آنها فکر کنید و مشکلات را بشناسید. با شناسایی مشکلات به این باور میرسید که تغییردادنشان ممکن است.
یک تغییر کوچک و متمایز را انتخاب کنید: وقتی احساس کردید برای تغییر آمادهاید، یکی از تغییرات کوچک را انتخاب کنید. مثلا اگر میخواهید در روش غذاخوردنتان تغییر به وجود آورید، نمیتوانید یکباره همهی تغییرات را صورت دهید. برای این کار تصمیم بگیرید که اول، فقط وعدهی ناهارتان را کم کنید. بعد از مدتی شیرینی را از وعدههای غذاییتان کنار بگذارید. و به همین منوال تا وقتی همهی عادتهای بد را به خوب، تغییر دهید، پیش بروید. این کار باید به آرامی و در پروسهی زمانی صورت گیرد تا تبدیل به عادتهای ثابتی در زندگیتان شود.تعهد بزرگی به وجود آورید: وقتی میخواهید تغییرات کوچکی را ایجاد کنید، همزمان تعهدات بزرگی را برای خودتان به وجود آورید. چون همین تعهدات باعث میشوند که شما به نقشهی راهتان بیشتر پایبند باشید. برای این کار باید قصد و نیتتان را برای چندین نفر بازگو کنید که این خود باعث ایجاد تعهدی بزرگ برایتان خواهد بود؛ چون میدانید که بعدها باید در مقابل این افراد، پاسخگو باشید. در خود، باور ایجاد کنید: اوایل، احتمالا شما شک دارید که آیا میتوانید تغییری به وجود آورید یا نه؟ همانطور که گفته شد اگر گامهای کوچک و ثابتی بردارید، با این کار بهصورت خودکار، باور هم در درونتان ایجاد میشود. از شکستها درس بگیرید: همانطور که ایجاد عادت، شاهدیست بر توانایی انجام کار؛ شکست هم نباید دلیلی بر ناتوانی شما باشد.از شکستها به عنوان فرصتی برای یادگیری استفاده کنید و راه عبور از آنها را به خودتان آموزش دهید. در این حالت هر بار که با شکست مواجه میشوید، همین فرصتی خواهد بود برای بهبود روش طیکردن مسیر. شکست، بد نیست؛ بلکه باعث میشود موارد جدیدی را برای بهبود پیشروی در کار یاد بگیرید.
به افکار منفی توجه نکنید: در تمام مراحل تغییر، حتما افکاری در سرتان میگذرند و به شما میگویند که نمیتوانید این کار را بکنید یا تشویقتان میکنند به ترککردن مسیر تغییر. به این نجواهای درونی گوش ندهید. ذهنتان میگوید نمیتوانید؛ ولی شما با اصرار بگویید میتوانم؛ درست همانطور که دیگران توانستهاند، پس من هم میتوانم.حامی داشته باشید: برای این کار میتوانید از همسر یا افراد خانواده یا دوست صمیمیتان کمک بگیرید. از آنها بخواهید تا همیشه فعالیتها و پیشرفتهایتان را دنبال کنند و اجازه ندهند با شکست مواجه شوید.بازخورد مثبت و منفی ایجاد کنید: همیشه از جملات مثبت برای بهوجودآوردن انگیزهی بیشتر و از جملات منفی برای جلوگیری از تکرار اشتباهات استفاده کنید.
برای ایجاد تغییر نمیتوان از تمام مراحلی که مطرح شد، در آنِ واحد استفاده کرد؛ درست به همان دلیل که نمیتوان چند هندوانه را با یک دست برداشت. پس حتی همین مراحل را هم به صورت گامبهگام و در پروسهی زمانی انجام دهید.
و در نهایت و با توجه به تمام این مطالب، اگر تصمیم گرفتید تغییری به وجود آورید و نتوانستید، این فقط شما هستید که در مقابل خودتان مقاومت میکنید. همیشه وقتی شروع به اقدام کنید که بهتمامی آمادهی تغییر باشید، چون میل و رغبت به تنهایی کافی نیست.
مثالی که در اول نوشتار آوردم، بهخوبی گویای این نکات است. آن جوان معتاد بعد از کلی دستگیری و مجازات شدید، هر بار باز هم به اعتیاد روی میآورد. فقط وقتی تغییر کرد که انگیزهای قدرتمند برایش به وجود آمد. یادتان باشد که این همان الگوییست که جواب میدهد.